ماموریت نافرجام

96 28 13
                                    

دانش اموز: ا...استادددد میننن...

به پسری که اسمشو صدا میزد و درحالکیه جلوش ایستاد و نفس نفس میزد نگاه کرد.

_چیشده؟

دانش اموز: پ..پارک..جیمین...ا..اون...

_ درست حرف بزن...پارک جیمین چیی؟

دانش اموز: اون حالش بد شده و..

دیگه منتظر ادامه حرفش نشدم و دوییدم سمت سوئیتی که میدونستم میرن اونجا لباسشونو عوض کنن.

درجا داخل سوئیت رفتم که دیدم جانگ کوک داره کمرو شونه جیمینو ماساژ میده و تهیونگ سعی میکنه بهش آب بده...و چندتا دانش اموز دیگه عقب تر ایستادن.

ترسیده سمت جیمین رفتم و کنارش نشستم.
_ج..جیمین چیشده منو ببین پسر.

جانگ کوک رو به چندتا دانش اموزی که داخل بودن گفت که برن بیرون .

ج: خ..خوبم...خوبم

_ رنگت پریده...چت شد یهو؟

+ چیزی نیست یونگی حالش خوبه...تو ساحل دوییدن نفسش گرفت حالش بد شد.

_ ا..اسپری هات؟

به هول شدن یونگی لبخند زدم و نشستم.
ج: حالم خوبه یونگی باشه؟ اسپری هم اینا دستمه...استفاده کردمشون ..واگرنه الان اون دنیا بودم😂.

ت: دمه مرگ هم دست از شوخی برنمیداره بی مزه.

ج: اوخیی ترسیدی ته ته؟... بیا بغلم...کیو..
که یدفعه تو بغل گرمی گرفته شدم و ثابت موندم.

+ عام تهیونگا فکر کنم بهتره ما بریم.

ت: اره..اره استاد جئون...من لباسمو عوض کردم...

+ خوبه...بریم...شما هم بعدش بیاین انوقت دانش اموزا شک میکنن که شما باهمین.

_ بفهمن...برام مهم نیست.

از بغل یونگی بیرون اومدم
ج: ولی برای من مهمه یونگی...دوس ندارم کسی بدونه.

_ چرا جوجه؟

ج: من جوجهه نیستمم یاا جرئت نکن اینجوری صدام کنی.

_ چرا جوجه صدات میکنم بهت میاد.

ج: اصلا باهام حرف نزن...تهیونگا بیا بریم

ت: چی؟ من..میخوام ..با استاد جئون برم...یاا جیمینن استینمم پارهه شدد نکشش

+ نبرشش🥲

_  پارک جیمین

+ هیونگگ همش تقصیرهه تو بودد.

_ میخواستین چه غلطی کنین؟

+ اردو رو بپیچونیم ..اه بیخیال...

_ اووو ...بعدش کجا برین؟

+ قبرستونن..ول کن هیونگ.

_ بی اعصاب .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کنار دریا نشسته بودیم و تهیونگ و چندتا بچه های دیگه مشغول کارت بازی بودن.

Grunt teacherWhere stories live. Discover now