دانش اموز: ا...استادددد میننن...
به پسری که اسمشو صدا میزد و درحالکیه جلوش ایستاد و نفس نفس میزد نگاه کرد.
_چیشده؟
دانش اموز: پ..پارک..جیمین...ا..اون...
_ درست حرف بزن...پارک جیمین چیی؟
دانش اموز: اون حالش بد شده و..
دیگه منتظر ادامه حرفش نشدم و دوییدم سمت سوئیتی که میدونستم میرن اونجا لباسشونو عوض کنن.
درجا داخل سوئیت رفتم که دیدم جانگ کوک داره کمرو شونه جیمینو ماساژ میده و تهیونگ سعی میکنه بهش آب بده...و چندتا دانش اموز دیگه عقب تر ایستادن.
ترسیده سمت جیمین رفتم و کنارش نشستم.
_ج..جیمین چیشده منو ببین پسر.جانگ کوک رو به چندتا دانش اموزی که داخل بودن گفت که برن بیرون .
ج: خ..خوبم...خوبم
_ رنگت پریده...چت شد یهو؟
+ چیزی نیست یونگی حالش خوبه...تو ساحل دوییدن نفسش گرفت حالش بد شد.
_ ا..اسپری هات؟
به هول شدن یونگی لبخند زدم و نشستم.
ج: حالم خوبه یونگی باشه؟ اسپری هم اینا دستمه...استفاده کردمشون ..واگرنه الان اون دنیا بودم😂.ت: دمه مرگ هم دست از شوخی برنمیداره بی مزه.
ج: اوخیی ترسیدی ته ته؟... بیا بغلم...کیو..
که یدفعه تو بغل گرمی گرفته شدم و ثابت موندم.+ عام تهیونگا فکر کنم بهتره ما بریم.
ت: اره..اره استاد جئون...من لباسمو عوض کردم...
+ خوبه...بریم...شما هم بعدش بیاین انوقت دانش اموزا شک میکنن که شما باهمین.
_ بفهمن...برام مهم نیست.
از بغل یونگی بیرون اومدم
ج: ولی برای من مهمه یونگی...دوس ندارم کسی بدونه._ چرا جوجه؟
ج: من جوجهه نیستمم یاا جرئت نکن اینجوری صدام کنی.
_ چرا جوجه صدات میکنم بهت میاد.
ج: اصلا باهام حرف نزن...تهیونگا بیا بریم
ت: چی؟ من..میخوام ..با استاد جئون برم...یاا جیمینن استینمم پارهه شدد نکشش
+ نبرشش🥲
_ پارک جیمین
+ هیونگگ همش تقصیرهه تو بودد.
_ میخواستین چه غلطی کنین؟
+ اردو رو بپیچونیم ..اه بیخیال...
_ اووو ...بعدش کجا برین؟
+ قبرستونن..ول کن هیونگ.
_ بی اعصاب .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کنار دریا نشسته بودیم و تهیونگ و چندتا بچه های دیگه مشغول کارت بازی بودن.
YOU ARE READING
Grunt teacher
Fanfictionمثه پروانه ای که هیچوقت نمیتونه از قفس شیشه ایش خارج بشه و محدوده به اون محیطی که توش هست و حتی ممکنه طعمه حیوانای اطرفش بشه ...اما جز اون شکارچی که میخواد طعمش بشه و به دستش بمیره...چرا هیچوقت به نور نمیرسه؟ ... + هیونگ متاسفه که نمیتونه کاری برای...