اینم یه سناریو ساده هیونلیکس که شاید باش همزاد پنداری کنید :)
امروز بسته یپستی بی نام و نشانی به دستم رسید.
یک دفترچه یادداشت ده ورقی خالی، که روی جلدش نوشته بود از خودت و زندگیم برایم بگو.
در گوشه های ذهنم فکر این که تو آن ناشناس کنجکاو، باشی قلقکم می دهد.
اما خب بیا بریم سر اصل مطلبی که خواستارش بودی و بی خیال خواسته ها و وسوسه های دل من شویم.
توضیح خودم و زندگیم به آسانی کلماتی است که این زیر می گویم.
زندگی شادی ندارم اما آن چنان هم غمناک نیست.
از زندگی لذت نمیبرم اما آن چنان هم غیر قابل تحمل نیست.
آدم خوشبختی نیستم اما حداقلش در بدبختی هایم دست و پا نمیزنم
ادم باهوشی نیستم اما خنگ هم نیستم.
استعداد هایم فوق العاده محدودند اما حداقل خالی از استعداد نیستم.
روتین بودن زندگیم عذابم میدهد اما حداقل قسمت کوچکی از روتین هایم سرگرم کنندست.
آدم مفیدی نیستم اما حداقل مانند یک انگل از زجر دادن دیگران تغذیه نمیکنم.
آدم بدی نیستم اما اخلاق هایم هم آن چنان به دل هر کسی نمیشیند.
سرد هستم اما حداقل گرمای زیاد خودم را به آتیش نمیکشد.
محبت هایم پنهانی است اما ریا و خودنمایی در آن نیست.
مثل دسته ای از ادم ها دید منفی ام همیشه در حال فوران زدن نیست، اما آن قدر ها هم امیدوار و مثبت اندیش نیستم، فقط بیننده ای بدون امیدواری یا نا امیدی هستم.
علاقه ای به زندگی کردن ندارم اما حداقل تنفرم از آن زیاد هم شدید نیست، شاید مشتاق نباشم اما بی میل هم نیستم.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Oneshot , imagine,Diaries , scenario
Фанфикتوی این بوک هر چند وقت یه بار Oneshot , imagine,Diaries , scenario با ژانر های متفاوت از کاپل های مختلف آپلود میشه :))) امیدوارم از خوندن ایده هایی که خلق کردم لذت ببرید و نظر بدید... منم سعی می کنم هر داستان رنگ منحصر به فرد خودش و توی این بوک دا...