عشق برای من تبدیل شده به یه هیولای درنده و رام نشدنی که قصد داره زنده زنده من رو به دندون بکشه و عصارهی وجودم رو تا قطرهی آخر قورت بده.
عشق برای من یه مکان وی آی پی که اجازهی ورود بهش رو ندارم.
عشق برای من یه غدای تند که ظرفیت خوردنش رو ندارم.
عشق برای من یه ژن خوب که باهاش به دنیا نیومدم.
عشق برای من عروسکی که فقط از پشت ویترین اجازه دارم نگاهش کنم.
عشق برای من یه لباس برند که فقط ورژن غیر اصلش رو میتونم بخرم.
من خسته شدم از این عشق های تقلبی که با جعل هویت قلب من رو میدزدن و وقتی شکایت میکنم، میگن میخواستی به سارق دل نبندی و من از قربانی به مجرم تبدیل میشم و جرمم انتخاب های غلطه.
اما همیشه دنیا با استثناهاش سوپرایزت میکنه.
اگر تمام کسایی که به قلبم راه دادند کاکتوس وار به قلبم زخم زدند.
اون شخص تک گل خوش عطری بود که با رایحه معجزه آساش مرهمی رویزخمم میشد.
اگر تمام انتخاب هام به تلخی شکلات تلخ و یک فنجون اسپرسوی خالص بود.
اون شهد شیرینی بود که مزهی زندگی من رو عوض میکرد.
اگر تمام دل بستن هام به نازکی رشتههای بستنی فالوده بود.
دلبستگیم به این آدم صدها رشتهی بهم تنیدهی عشق بود که همچون تار عنکبوت دامی بود که فرار را ناممکن میساخت.
و اگر روحم کنار ادمهای گذشته ام گمگشته و سردرگم بود و همچون پرندهای بال و پر شکسته از درد به خود میپیچید.
روحم پیش این ادم کامل ترین پازل دنیا رو میساخت اون نیمهی گمشده ی من بود.
اون بهترین ترکیب با من به حساب میاومد.
اگر من گل بودم اون آفتابی بود که من رو رشد میداد.
اگر من گرما بودم اون نسیمی بود که من رو متعادل میکرد.
اگر من دریا بودم اون موجی بود که من رو همراهی میکرد.
اگر من جنگل بودم اون درختی بود که تو قلب من رشد میکرد.
اگر من کفش بودم اون پایی بود که من رو همراهی میکرد.
اگر من کوه بودم اون چشمه ای بود که من رو دیدنی میکرد.
اگر من یک انگشتر ساده بودم اون نگینی بود که به من جلوه و شکوه میبخشید.
این ادم رو به ساده ترین شکل ممکن ملاقات کردم.
برعکس تمام ملاقات های رویایی که انگار دست سرنوشت با خلاقیت کارگردانیش کرده اشنایی ما تصادفی ساخته و بهم ریخته بود.
من و دوچرخه ام با اون اصابت کردیم و پیشنهاد دادم که براش شلواری نو در عوض جبران پارگی زانوش بخرم و چسب زخمی رو مهمون پوست پاره شده اش بکنم.
و اون خیلی ساده از من خواست باز هم من رو ملاقات کنه اما این بار ملاقاتی که اسیب جسمی نداره و فقط قلبش رو دچار حملات عشق بکنه.
و این جا عشقی افسانه ای و خاص رقم خورد و من به عنوان شخصیت اصلی زندگی کسل کننده ی خودم درگیر چالش اعتماد دوباره و به دست اوردن عشقی منحصر به فرد به ساده ترین روش ممکن شدم.
ESTÁS LEYENDO
Oneshot , imagine,Diaries , scenario
Fanficتوی این بوک هر چند وقت یه بار Oneshot , imagine,Diaries , scenario با ژانر های متفاوت از کاپل های مختلف آپلود میشه :))) امیدوارم از خوندن ایده هایی که خلق کردم لذت ببرید و نظر بدید... منم سعی می کنم هر داستان رنگ منحصر به فرد خودش و توی این بوک دا...