reverse world

983 28 28
                                    

دنیای معکوسژانر: عاشقانه، فانتزیکاپل: یونگیخلاصه: یونهو یه پیامکی از شماره ی ناشناس دریافت می کنه که ازش می خواد یه ارزو کنه و بعدش پاش به دنیایی باز میشه که تمام کلیشه ها برعکس شده توی این دنیای واررونه همجنسگرا بودن طبیعی و استریت ها انرمال هایی...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

دنیای معکوس
ژانر: عاشقانه، فانتزی
کاپل: یونگی
خلاصه: یونهو یه پیامکی از شماره ی ناشناس دریافت می کنه که ازش می خواد یه ارزو کنه و بعدش پاش به دنیایی باز میشه که تمام کلیشه ها برعکس شده توی این دنیای واررونه همجنسگرا بودن طبیعی و استریت ها انرمال هایی هستن که صرفا به چشم یه وسیله برای کنترل جمعیت می بیننشون.



هر وقت که خشم توی سلول به سلول بدنش شناور می‌شد، به سفالگری پناه می برد.

برعکس اکثر ادم ها که انگار صدای شکسته شدن وسایل اعصاب شکسته اشون رو ترمیم می کرد و به خرد کردن وسایل رو می اوردن، یونهو با ساختن وسایل جدید و خلق هنر ارامش رو مثل یه پماد روی اعصاب زخم خورده اش می مالید.

البته این تخلیه اعصاب به این صورت بود که با انجام هر مرحله یکی از غر هایی که سر دلش تلمبار شده بودن رو بیرون می ریخت.

کیسه ای که پر از خاک رس بود رو توی سطل بزرگی سر و ته کرد و لب هاش برای تف کردن تمام ناله هاش باز شدن:

-لعنت به تک تک اون هموفوب های عقب افتاده...

با چشم هاش اندازه ی خاک رو تخمین زد، بعد سال ها سفالگری کردن دیگه نیاز نداشت زیاد برای این حد و اندازه ها تفکر به خرج بده.

وقتی حس کرد خاک ها به اندازه ی کافی از زندان کیسه فرار کردن و عازم سطل شدن، کیسه ی سر و ته شده رو سر جاش برگردوند:

-اصلا گرایشات من به اون ها چه ربطی داره این که من عاشق چه جنسیتی بشم مگه قراره سود یا ضرر خاصی به اونا برسونه؟

با چشم دنبال پارچ آب گشت به محض پیدا کردنش دستش رو سمتش دراز کرد:

-نه واقعا وقتی رابطه ی من هیچ تاثیری رو زندگی اون ها نداره به چه حقی من و زیر سوال می برن یا تخریبم می کنن...

این قسمت واقعا حساس به حساب می‌اومد، چون اگر مقدار آبی که قرار بود با خاک رس مخلوط بشه رو به اندازه نمی‌ریخت، ممکن بود، ظرف بعد از پخته شدن ترک بخوره و تمام زحمتاش به فنا بره‌...

با نهایت دقت مقداری که به نظرش حد کافی بود رو داخل سطل ریخت:

-یه جور از من بدشون میاد انگار اگه من از یه پسر خوشم بیاد قبض جریمه اش جلوی در خونه ی اون استریت ها میره و مجبورن تاوان علاقه ی من رو از جیب پرداخت کنن.

Oneshot , imagine,Diaries , scenario Where stories live. Discover now