وارد پارکینگ شد؛ به طرف ماشینش حرکت کرد؛ و بعد به سمت شرکت راه افتاد چند دقیقه بعد، ساختمون کمپانی در دیدش قرار گرفت؛ به راحتی از دور مشخص بود یه ساختمون حدود 80 طبقه که J.Tech روی اون حک شده بود با دیدن اسم شرکت پوزخندی و زد و سرش رو تکون داد.
جلوی ورودی اصلی ایستاد؛ نگهبان احترام گذاشت؛ سوئیچ رو به آهستگی تحویل نگهبان دادنگهبان: سلام جناب پارک، صبحتون بخیر
امیدوارم روز خوبی داشته باشیدجیمین در حالی که دستش رو به طرف نگهبان گرفت با لبخند گفت: سلام آقای لی حال شما چطوره همچنین روز خوبی داشته باشین
نگهبان به گرمی دست جیمین رو فشرد و لبخندی زد و جیمین برای احترام سری تکون داد
وارد محوطه اصلی شد؛ نگاهی به اطراف انداخت و به سمت آسانسور حرکت کرد
در راه چند باری جواب احترام و سلام کارکنانش رو میداد بالاخره سوار آسانسور شد.
آسانسور در حال بسته شدن بود که پایی مانع شد سرش رو بالا گرفت جونگکوک بود اینو به راحتی از خالکوبی های روی دستش میشد تشخیص داد با پای راست و دست چپش مانع بسته شدن آسانسور شده بود.
بعد از باز شدن در آسانسور با دیدن جیمین لبخند زیبایی زدکوک: جیمین هیونگ!
جیمین: سلام کوک صبح بخیر منم از دیدت خوشحالم ممنون؛ حالم هم خوبه
کوک: راستی امروز مصاحبه داری! آماده ای رسانه ها رو به آتیش بکشی و بعد نگاهی به سرتا پای جیمین انداخت و ادامه داد، البته انگار با خودت هیزم آوردی نه این قطعا بنزینه
جیمین: کووووک لطفا
جیمین چشماش رو ریز کرد و با شیطنت گفت: احیانا اینا لباسای ته ته نیست که پوشیدی!
کوک قرمز شد و سرش رو پایین انداخت اما فقط برای سه هزارمه ثانیه و بعد با لحن کاملا جدی گفت: خب دوست پسرمه و من باید از راحتی لباس هاش مطمئن بشم!
جیمین لبخند هلالی زد و دستاش رو به نشونه تسلیم بالای سرش برد.
جیمین: البته اینطور که معلومه تختش رو هم برای اطمینان پیدا کردن از راحتیش مورد آزمون قرار دادی؟ درسته؟
بعد به صورت نمایشی نفس عمیقی کشید و به سقف آسانسور نگاه کرد و گفت:
الهه ماه تخت منم مشکل داره تازه این لباس ها هم بر خلاف قیافش اصلا راحت نیست لطفا یه انسان راحت پوش برای تست وسایل من ارسال کن! آدرسم رو که میدونی؟ و بعد چشمکی به سقف آسانسور زد.کوک که تمام مدت داشت از خنده منفجر میشد به سرعت روی جیمین پرید و با دستاش مشغول کشیدن لپ هاش شد که با باز شدن در آسانسور و نگاه متعحب کارکنان بخش اصلی و یه جیمین عصبی که از چشماش مواد مذاب خارج میشد از جیمین فاصله گرفت و با یه سرفه مصنوعی گفت: جناب پارک روز خوبی داشته باشید.
YOU ARE READING
happy Life
Romanceامگا بودن همیشه یه نقطه ضعف نیست! جیمین امگایی بود که الگوی خیلی از آلفاها و بتاها بود؛ چه برسه به امگاها که براش جون میدادن افتخارات مین یونگی: دیدن هر روز صبح پارک جیمین، خوردن هر وعده غذایی با پارک جیمین، زندگی کردن با پارک جیمین، شنیدن صدای خنده...