یونگی: الهه ماه لطفا راهی بهم نشون بده! من این بار هم نتونستم شماره تماسش رو بگیرم!!!
نفس عمیقی کشید و دوباره به میز مقابلش نگاه کرد و ناگهان امید دوباره به نگاهش برگشت
یونگی: الهه ماه واااقعا متشکرم
و با برداشتن دعوتنامه کرمی رنگ افتتاحیه نمایشگاه مادرش بلافاصله با عجله به سمت خروجی رفت!!
یونگی: بازی ها رفت و برگشتیه جیمین شی!!!!
چند قدم تا در خروجی فاصله نداشت که یکدفعه ایستاد
-بهتره فورا نرم؛ ممکنه مزاحمش باشم
چند قدمی عقب رفت و نگاهی به خودش انداخت
-آره... یه دوش میگیرم... بعد میرم
و به سمت اتاق های طبقه بالا رفت.
با ورود جیمین به خونه تیلور فعال شد
تیلور: سلام جیمین، مخ زنی چطور بود!؟
جیمین بلافاصله به طرف راهروی سمت راست ورودی رفت و جلوی اتاق دوم ایستاد
جیمین: تیلور تونستی متوجه بشی جین هیونگ چی رو پنهان میکرد!؟
تیلور: تعداد لایه های کد گذرای بشدت زیاد بود و هنوز وقت میخوام
جیمین وارد اتاق کارش شد، رنگ دیوار ها خاکستری رنگ و مبلمان راحتی مقابل میز کار سفید رنگش، به رنگ توسی و سفید بود؛ دکور سمت راست اتاق دارای قفسه های سفید و قهوره ای رنگی بود و چند کتاب به صورت نامنظم روی قفسه ها قرار گرفته بودن
به سمت صندلی گیمینگ مشکی- کرمش رفت و با فعال کردن سیستم، مصمم به صفحه نمایش نگاه کرد.جیمین: تیلور قفل مرکزی اتاق رو فعال کن تا نتونستم پرده از این پنهان کاری بزرگ بردارم بازش نکن!
تیلور: میخوای آهنگ هیجانی هم برات بگذارم!
جیمین چشمی چرخوند و گفت: با هم شروع به شکستن کدها میکنیم و بعد...
دستانش رو محکم بهم زد و ادامه داد: اونوقت.....تیلور: میتونم از اتاق بریم بیرون؟
جیمین: با وجود تو اصلا شانسی برای بیرون رفتن ندارم!
جیمین:سرباز آماده
تیلور: در خروجی قفل شد! قربان دستور حمله بدید
جیمین انگشتانش رو روی صفحه قرار داد
جیمین: حمله....
YOU ARE READING
happy Life
Romanceامگا بودن همیشه یه نقطه ضعف نیست! جیمین امگایی بود که الگوی خیلی از آلفاها و بتاها بود؛ چه برسه به امگاها که براش جون میدادن افتخارات مین یونگی: دیدن هر روز صبح پارک جیمین، خوردن هر وعده غذایی با پارک جیمین، زندگی کردن با پارک جیمین، شنیدن صدای خنده...