حدود ساعت 7 شب بود وجیمین داشت فکر میکرد که امروز حدودا چندبار این جمله رو از کوک شنیده دیگه صبرش تموم شد و محکم روی میز کارش کوبید که با صدای بلندش کوک ساکت شد
جیمین: کوک برای بار آخر میگم تو نمیتونی کارمند نمونه باشی!! لعنتی تو حتی کارمند هم نیستی تو یه مدیری مدیییییرکوک: اوه هیونگ حالا چرا انقدر عصبی میشی اصلا خوب نیست انقدر سریع جوش میاری
جیمین: کوک از بعد از مصاحبه امروزم بیش از صدهزاربار تو جلسه برنامه ریزی سالگرد شرکت گفتی که میخوای کارمند نمونه بشی بعد من زود جوش میارم!؟
کوک: باشه خب! کارمند نمونه سال آینده میشم!
جیمین: البته اگر من تا اون موقع از دست تو خودم رو توی رودخونه هان غرق نکرده باشم!
کوک که دید جیمین واقعا به بامزه ترین حالت ممکن داره حرص میخوره نزدیک میز جیمین رفت و درست کنارش ایستاد
جیمین درحالی که هنوز عصبی بود سرش رو بلند کرد و به چشمای کوک نگاه کرد
جیمین: برنامه داری که خودت همین جا خفه ام کنی!؟
کوک در حالی که لبخند بر لب داشت خم شد و نزدیک صورت جیمین گفت: هیونگ بعد از اینکه خودت رو توی رودخونه هان غرق کنی من مدیر عامل میشم؟ اونموقع میتونم خودم رو کارمند نمونه کنم!
جیمین نگاهی به صورت کوک انداخت دستاش رو پشت سر خودش قفل کرد و چند باری سر خودش رو به آرومی روی میز کوبید
کوک در حالی که لبخند بزرگش به قهقه تبدیل شده بود از جیمین فاصله گرفت و گفت: خب حالا هیونگ فعلا خودت رو اذیت نکن ولی میگم بهتر نیست مدیر نمونه سال رو هم مشخص کنی؟
جیمین نگاه ملتمسانه ای به کوک انداخت و گفت: راستش رو بگو هدفت از دیونه کردن من چیه؟ جایزه کارمند نمونه که برای تو مبلغی نیست و مرخص... هنوز جملش تموم نشده بود که بالاخره علت پافشاری کوک رو متوجه شد و با تعجب گفت: دوهفته مرخصی میخوای؟؟
کوک: درحالی که با دستش پشت سرش رو ماساژ میداد با تکون سرش تایید کرد
جیمین با صدای بلند نفس عمیقی کشید و گفت: خب چرا اینو از اول نگفتی؟ انقدر هیولام؟
کوک در حالی که با سر تایید میکرد گفت: بیشتر از اون که فکرش رو بکنی هیولایی اما از نوع جاسوئیچی!
جیمین: با ته ته برنامه داری؟ باید زودتر بهم میگفتی؛ هرچقدر میخوای میتونی مرخصی داشته باشی!
کوک: آخه میدونم چقدر برای پروژه جدید کار داریم اما تهیونگ فقط میتونه دوهفته کارش رو تقریبا کنار بگذاره
جیمین: برنامه خاصی دارین؟
کوک: فقط یه سفر دو نفره
جیمین: خیلی عالیه فقط برای مراسم سالگرد که هستی؟
YOU ARE READING
happy Life
Romanceامگا بودن همیشه یه نقطه ضعف نیست! جیمین امگایی بود که الگوی خیلی از آلفاها و بتاها بود؛ چه برسه به امگاها که براش جون میدادن افتخارات مین یونگی: دیدن هر روز صبح پارک جیمین، خوردن هر وعده غذایی با پارک جیمین، زندگی کردن با پارک جیمین، شنیدن صدای خنده...