Part 13

467 120 57
                                    


تهیونگ با تعجب به صفحه مقابلش نگاه کرد و چشمانش به تیتر خبری مقاله دوخته شد

تهیونگ: انتشار اولین عکس از معشوقه مدیرعامل شرکت جی تک، پارک جیمین، تک فرزند پارک نامجون و کیم سوکجین

بدون خوندن متن مقاله، نگاهی به عکس ها انداخت عکس جیمین توی ماشین جدیدش به همراه یه شخص دیگه هر دو ماسک داشتن اما تشخیص چهره جیمین از روی ماسک کار سختی نبود، اما تصویر بعدی واضح تر بود، جیمین و همراهش با سویشرت های ست روی پله های ساختمونی بودند و تصویر بعدی تصویر جیمینی بود که در حال باز کردن در ماشین برای همراهش بوده!

تهیونگ بدون خوندن متن مقاله با چهره بهت زده به دوستان بهت زدش نگاه کرد و گفت: همراهت کی بوده؟

کوک با اشاره دست راستش، مبل کنار تهیونگ رو نشون داد که باعث نفس عمیق تهیونگ شد، سویشرت چارخونه سفید مشکی که در زمان ورودشون یونگی به تن داشت!

تهیونگ کلافه موهاش رو بهم ریخت و گفت: حالا چیکار کنیم؟ و بعد روبه کوک کرد وگفت: تو چرا لباس نپوشیدی؟ برو یه چیزی تنت کن!

کوک متعجب گفت: من از صبح اینطوریم!
تهیونگ با کلافگی ادامه داد: چیم حالا چیکار کنیم؟ چی به یونگی هیونگ بگیم؟

جیمین در حالی که مضطرب بود و لب هاش رو میگزید گفت: فعلا که نمیتونیم برگردیم خونه و در ضمن وای من نمیخواستم برای یونگی دردسر درست کنم

کوک و تهیونگ به سرعت بهش نگاه کردند و همزمان گفتند: یونگی؟!!

جیمین بدون متوجه شدن منظور دوستاش سرش رو تکون داد و گفت: اه چرا پاپاراتزی ها دست از سرم برنمیدارن!؟

تهیونگ نگاه معنا داری به کوک و بعد به جیمین انداخت و کوک هم متوجه منظور تهیونگ شد و با سرتایید کرد

تهیونگ: هی جیمینا نگران نباش امشب اینجا بمونید مگه نمیگی هیونگ رمز خونه اش رو نمیدونه پس همین جا بمونید

جیمین: قبول میکنه؟

کوک: آره من اصرار میکنم

تهیونگ: فقط باید حواسمون باشه جلب توجه نکنیم و گوشی بهش ندیم که متوجه اخبار بشه

یونگی در حالی که لباس هایی که تهیونگ براش آماده کرده بود رو به تن میکرد به چهره خودش درون آینه نگاهی انداخت و پوزخندی زد
یونگی: از وقتی برگشتم هر روز خونه یکی حموم میرم و لباسای بقیه رو میپوشم! کاملا شبیه بی خانمان ها شدم!
در حالی که با تاسف برای خودش سرش رو تکون میداد از اتاق خارج شد و به طرف دوستان جدیدش رفت؛ چند پله ای پایین اومد که متوجه نگاه های عجیب و سکوت غیره منتظره اونها شد؛ در حالیکه تقریبا نزدیکشون شده بود گفت: عذر میخوام مزاحم صحبتاتون شدم؟

تهیونگ بلافاصله دستانش رو به نشونه مخالفت تکون داد و گفت: نه نه هیچ خبری نیست، به هیچ عنوان اتفاق خاصی نیفتاده و اصلا خبر جدیدی نیومده و عکس .....

happy LifeWhere stories live. Discover now