9☀︎︎

202 80 45
                                    

+ اوپا اومد!!!

با به صدا در اومدن صدای زنگ یه‌ری با سرعت خودشو به در رسوند تا اونو برای سوهو باز کنه.

*هعی آروم! الان میوفتی...
کریس غرغر کرد.

با باز شدن در سوهو یه‌ری رو بغل کرد

"چه طوری پرنسس؟

+ اوپا امروز دیر اومدی.

" اوع... واقعا؟ معذرت میخوام خیابون یکم شلوغ بود.

یه‌ری دست هاشو دور گردن سوهو حلقه کرد و سرشو روی شونه‌ش جا داد.

تمام این یک هفته به این جور ابراز علاقه های یه‌ری عادت کرده بود. سوهو تک فرزند بود و هیچ وقت لذت داشتن خواهر و یا برادر رو نچشیده بود حالا جوری رفتار میکرد که انگار یه‌ری و یه‌مین واقعا خواهر برادر خودشن.

* یه ری ما میخوایم درس بخونیم برو توی اتاقت.

+ نه! تو همیشه منو از اوپا جدا میکنی. چرا اون همیشه باید با تو باشه!؟

یه‌ری با تخسی و صدای بلندی که بیشتر شبیه به داد زدن بود گفت.

کریس ولی بی تفاوت فقط اونو از سوهو جدا کرد و در مقابل دست وپا زدن و داد و بیداد کردنش اونو توی اتاق برد و بعد از تهدید کردنش درمورد نخریدن عروسک مورد علاقش توی روز تولدش از اتاق خارج شد.

سوهو میخندید
* واقعا این شرایط خنده داره؟

"خب برای من اره.‌‌‌...انگار یه‌ری تنها کسیه که حریفته!

* حریف؟! اشتباه میکنی... کسی که حریف منه تویی نه یه ری.

با تعجب ابروهاشو بالا داد
"من؟

* اره... میتونم یه‌ری رو تهدید کنم ولی واقعا نمیدونم تورو باید با چی آروم نگه دارم.

"یاااااا..... منکه انقدر اروم و بی دردسر شدم.

کریس خندید

*خیلی خب.... امروز نمرات امتحان قبلی اعلام شد. نشونم بده.

سوهو دستو به سمت کیفش برد و درحالی که نگاه موذیانه ای به کریی می انداخت و پوزخند از لبش کنار نمیرفت برگه رو روی میز گذاشت ولی همچنان دستش مانع از دیدین نمره توسط کریس میشد

* بزار ببینم.

" دارم مراعات میکنم تا شوکه نشی!
خندید
* پس بزار شوکه بشم.

سوهو دستشو سریع از روی برگه کشید.

ابرو های کریس با دیدن نمره بالا رفت
* واقعا شوکه کننده بود!

سوهو خندید

"دیدی گفتم! لذت ببر از اینکه شاگردت انقدر باهوشه.

سرشو تکون داد.
* افرین!

"همین؟!
*پس چی؟

"باید بیشتر تشویقم کنی تا انگیزه داشته باشم!!!

Us?Where stories live. Discover now