3☀︎︎

264 89 49
                                    


+ واقعا قراره بیخیال مسابقه بشی؟

قوطی ابجو رو از روی میز برداشت و درحالی درشو باز میگرد گفت

" راه دیگه ای ندارم. اینسری مستر کیم شمشیرو گذاشته روی گلوم.

+ حیف شد. مطمئن بودن این مسابقه رو خودت میبری.

" دلم برای عروسکم تنگ شده!
قلوپی از ابجو خورد

+ قراره این وضعیت تا کی ادامه داشته باشه؟

"احتمالا تا اخر ترم؟

+ شت. نمیتونی خودتو به کورس جنگلی برسونی؟ اخه چرا بابات یهو قاطی کرده؟

" دوباره همون حرف های همیشگی. میخواد منو بفرسته خارج و انگاری نمره هام زیادی داغونه.
با خنده‌گفت.

+ یا.. نخند. من قرار بود کلی روت شرط بندی کنم.

" بیخیال هیونگ. بهت گفتم از این چیزا خوشم نمیاد.

+اخه تو چی میفهمی بچه.

لوهان بلند شد و به سمت یخچال رفت.

+میدونی چقدر پول پارو میکردیم؟ تو تازه کاری و به جز موتور سوار های محلی کسی تورو نمیشناسه. اینجوری شانس بردمون خیلی بشتر بود.

" فعلا کلی دردسر دارم که باید باهاشون سر و کله برنم.

+برو پیش مامانت. توی این وضعیت بهترین کاره.
جونمیون خندید
"چی شد که همیچین پیشنهاد مضخرفی دادی؟

لوهان کنار جونمیون نشست. سیگارشو روشن کرد و بعد از اولین پوک به سمت جونمیون گرقت.

+ خاتواده تو خیلی عجیبن.

" بیشتر تفرت انگیزن تا عحیب. اگه مجبور نبودم از دست هر دو فرار مسکردم.
سیگار رو رد کرد

+ هنوز با همون سلبرتی میگرده؟

جونمیون پوزخندی زد.

"سلبریتی به یه ورم. یارو فقط چند تا تبلیغ درجه ۴ بازی کرده. نمیدونم چرا نمیفهمه فقط برای شهرت و پول بهش چسبیده.

+ اگه توهم به جای موندن با بابات ،اونو انتخاب میکردی شاید الان اینجا نبودی.

" حاضرم بی خانمان بشم.

+ خیلی خب بابا. راستی امروز اون پسره اومده بود.

"کدوم؟!

+ همون که تو مسابقه ماه پیش باهاش خوابیدی.

" همون که کینک داشت؟

جونمیون با قیافه چندشی که به خودش گفته بود گفت

+ اره همون. دنبالت میگشت.

" هیونگ! بگو که دست به سرش کردی.

لوهان خندید
+ بد حور سمجه. بار اول نبود که دنبالت میگشت.

Us?Where stories live. Discover now