[ completed ]
هشــــدار 🔞
تهیونگ مامور مخفی ویژه اینترپل... ندونسته وارد منطقه مافیا جئون میشه و طی اتفاقاتی شخصی رو ملاقات میکنه که از قضا قاتل پدرش هم هست اما هویت واقعیش رو نمیشناسه... مافیا جئون جونگ کوک!!!
چی میشه که اگه مافیا جئون که وارث ق...
خب... ಥ‿ಥ بالاخره فارغ شدم ಥ‿ಥ تا یکی دو روز ಥ‿ಥ تا هستم پارت بزارمممم ಥ‿ಥ پارت ۳ تقدیم شوما ಥ‿ಥ
♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶ عو راستی!! این پارت اولش اسمات داره حواستون باشه 😐🔞 کسی بدش میاد نخونه...
♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶♛┈⛧┈┈•༶
Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
با شنیدن صدای در جونگ کوک با نگاه برزخی به در نگاه کرد!!
کوک : اون هرزه زبون دراز بالاخره اومد تا بمیره!!
در باز شد و جین و جیمین اومدن داخل... جونگ کوک با عصبانیت بلند شد و نزدیک اومد... با دیدن چهره زخمی پسر اول کمی تعجب کرد و اخمش پر رنگ تر شد... رو به صورت بیهوشش ایستاد و به موهاش چنگ زد و سرشو بالا نگه داشت... با اخم تمام صورتش رو آنالیز کرد... خیلی جراحت داشت... ولی بخاطر این چیزا قرار نبود براش آسون بگیره!!
کوک : بزارینش روی کاناپه!! و از اتاق برین بیرون!!
جین و جیمین با تعجب به هم نگاه کردن و اطاعت کردن... همه پسرا با تعجب از اتاق کار خارج شدن... با صدای بسته شدن در... جونگ کوک رو به یکی از بادیگارد ها کرد...
کوک : لوازمی که پیدا کردین رو برام بیارین!! زود!!! بقیه همه بیرون!!
همه به سرعت اطاعت کردن و چند دقیقه بعد... اتاق خالی از هر مزاحمی بود!! در اتاق کارش رو قفل کرد و بعد چرخید و به کاناپه و پسر زخمی روش نگاه کرد... با اخم و قدم های آهسته نزدیک پسر شد و قبل از خم شدن روش دستمالی رو توی چنگش گرفت و فشار داد... روی شکم پسر نشست و با اخم بهش زل زد...
کوک : نباید میزاشتی به اینجا بکشه!! خودت اینو خواستی!!!
با خشم به یقه اش چنگ زد و پسر رو بالا تر کشید و لباس هاشو توی یه حرکت پاره کرد و از تنش در اورد!!
⋇⋆✦⋆⋇
آروم کمرشو از مبل فاصله داد و لب های بی رمقش رو از هم باز کرد... نفس آرومی کشید کمی توی جاش تکون خورد...
تهیونگ : مممم... عاح...
با درد توی ساق پاش صورتشو جمع کرد و کمی پاشو خم کرد... آروم دستشو سمت صورتش برد و موهاشو از جلوی صورتش کنار زد و بالاخره چشماشو به آرومی باز کرد... کمی گذشت تا بالاخره تونست محیط اطرافش رو آنالیز کنه و متوجه شد... بله... بازم یه اتاق نا آشنا...