درِ نیمه باز

256 77 46
                                    

برخلاف انتظار خدمتکار مورد انتظار چانیول نه پیر بود و نه نسبت به خونه آشنایی قبلی داشت چون معمولا افراد ترجیح میدن آدمهای معتمدی که به همه ی جاهای خونه آشنا هستن  رو استخدام کنن و نگهشون دارن اما ظاهرا باید بکهیون رو از قاعده این آدم ها مستثنی کرد.


چانیول نمیدونست چرا ولی مطمئن بود بکهیون رازهایی داره هرچند که نمی دونست اونها چی هستن اما برای فهمیدنشون خیلی کنجکاو بود مثلا   در یکی از اتاق های خونه رییسش همیشه قفل بود و در گوشه و کنار  خونه اش کلی دوربین دیده میشد.


حتی آدمهای ثروتمند هم تا این حد زیر ذره بین دوربین بودن رو دوست نداشتن .


در هر صورت حتی اگه تمام این دوربینها برای دزدها کار گذاشته شده بود؛ وجود چندتا از اونها در زاویه درست درون حیاط میتونست به اندازه ی خودش کافی باشه بنابراین تنها دلیل قانع کننده ای که به ذهن یول برای وجود اینهمه دوربین میرسید این بود که حس کنترل هکری مثل کیونگسو بر فضای داخلی خونه حکم فرما بود.


علت اینکه چان تمام این مدت مثل یک پسر خوب غذا پخته و به ندرت از خونه بیرون رفته بود کشف جای همین دوربین های امنیتی بود برای اینکار باید دقت زیادی نشون میداد نمی خواست طوری نشون بده انگار با کنجکاوی دنبالشون میگرده باید همه چیز کاملا طبیعی نشون داده میشد.


با اینهمه به عنوان کسی که اشپزی میکرد کار زیادی با طبقات بالا نداشت و نمی تونست به خوبی متوجه ی وجود جای دقیق دوربین ها بشه.


این مدت وقتی داشت اشپزی میکرد میزان برد پوشش دوربین و احتمال گام هایی که میتونست از قاب تصویرشون خارج بشه رو محاسبه کرده بود با اینهمه تا زمانی که به اتاق دوربین ها دسترسی پیدا نمیکرد همه ی اینها در حد حدس و گمان باقی میموند.


اون بارها از تله های گنج جون سالم به در برده بود و میدونست رسیدن به چیزی که خیلی ارزشمند باشه مثل یک خیال به نظر میرسه با اینهمه اون بارها رویا رو به حقیقت تبدیل کرده بود.


گاهی بخاطر وجود سم درون محل اکتشاف گنج بستری شده بود حتی بارها دچار مارگزیدگی شد . بعد اون ماجراها بود که با خاصیت انواع معجون های ضد سم اشنایی کمی پیدا کرد حتی بخاطر تیرهایی که درون دیوارها کار گذاشته شده بود تا مرگ جلوخزیده و بعد عقب گرد کرده بود و  حالا اینجا میون دوربین ها گیر کرده بود اما ناامید نمیشد.


خوشبختانه وجود این خدمتکار کلید باز کردن این در بسته محسوب میشد حالا با اونهمه خودشیرینی های کوچیک و بزرگش برای ایجاد حس اعتماد بین خودش و بیون ، میتونست برای ارزیابی کار خدمتکار به طبقات بالا بره و فضای دوربین ها رو هم در کنارش بسنجه.


خدمتکار که دختر جوانی بود پیراهنی سفید رنگ پوشیده و موهای مشکی کوتاهش رو به وسیله کلیپسی جمع کرده بود با اینهمه چشم های بادومیش پی هر حرکت ریز و درشت چانیول میدرخشید :

𝑴𝒊𝒏𝒆 𝒐𝒇 𝒘𝒆𝒂𝒍𝒕𝒉Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon