پوزئیدن

198 67 77
                                    

کره ی جنوبی ، دهکده جئون جو

نقشه ی چانیول ساده بود، یه دزدی راه بنداز و بذار صاحب خونه برای ارزشمندترین جنس خونه نگران بشه و دنبالش بگرده.

به همین ترتیب صبر کرد تا بکهیون و کیونگسو برای یک کنفرانس هنری فشن به سئول دعوت بشن ، بعد درست در اواسط زمان کنفرانس تصمیم گرفت برای خونه خرید کنه .

 گذاشت دوربین ها تصویر اون رو بگیرن که از خونه خارج شده بود اما تصادفا دزدهایی که خودش اونها رو اجیر کرده بود هم بعدش با نقاب و کلی وسایل مجهز از سر میرسیدن و قطعا پارک چانیول داشت در همین حین از پیرزنی میپرسید که کدوم نوع سیب برای کیمچی مناسبه؟

دستوراتش ساده و مشخص بودن، دزدها وارد خونه میشدن فقط بعضی از دوربین های قابل دسترس رو با اسپری رنگ میکردن که البته آمار اونها رو هم خود چانیول بهشون داده بود اما بکهیون باید فکر میکرد که همه چیز خیلی رندوم و ناگهانی بوده.

خوشبختانه چون خونه ی ویلایی در دامن کوه و جنگل ساخته شده بود بنابراین همسایه های کمی بهش دید داشتن و دزدی در اواسط شب چندان خودش رو نشون میداد.

در دیجیتال رو به رو با مهارت باز میکردن بدون اینکه خطایی رخ بده چون پارک چانیول کاملا میخواست این احساس رو برسونه که کسی خونه ی بکهیون رو زیر نظر داشته بود.

دزدها بدون هیچ اعمال فشاری وارد خونه شدن ، اشیا ی خونه به این سمت و اون سمت کشیده میشدن و در مقابل بعضی از دوربین های امنیت طوری نشون میداد که دزدها مشخصا دنبال چیز خاصی هستن.

چانیول خواسته بود اونها تصادفا بخشی از پارکت های زمین که خودش محل اونها رو گفته بود بکنن ، علاوه بر این پشت تابلو ها، زیر مبل ها، زیر تخت و تمام کشوها باید خالی میشد.

اما درست زمانی که چانیولِ شریف ، مشغول خرید کمی شیرینی بود دزدها به دستورش مشغول کندنِ تصادفی زمین شدن چون اگه گنجی داخل خونه نبود ممکن بود جابه جا شده بود و چه جایی امن تر از باغ خونه میتونست باشه؟

دزدها سریعتر از چیزی بودن که انتظار میرفت، یکیشون  به راحتی در  اتاق کنترل کیونگسو رو باز کرد چون یکی بهش اثر انگشت صاحبخونه رو داده بود و تمام اطلاعات داخل سیستم رو به داخل فلش منتقل کرد.

در همین حین چانیول از راه رسید و این دقیقا همونجایی بود که دزدها در انتهای کارشون بودن و درست در مقابل یکی از دوربین ها که از قضا سالم هم بود ، چانیول با یکی از همون دزدها درگیر میشد و متاسفانه بخاطر حمله ای که از پشت به سرش میشد از هوش می رفت.

این تمام ماجرای ویدیویی بود که جلوی چشم های بکهیونی عصبانی در حال نمایش بود و رییس پلیس سعی داشت همه چیز رو نرمال نشون بده:

𝑴𝒊𝒏𝒆 𝒐𝒇 𝒘𝒆𝒂𝒍𝒕𝒉Donde viven las historias. Descúbrelo ahora