Tacenda | S1🫐

part 27

*لطفا حرفای آخر پارت رو بخونید🍓🍷*

"قفل بدون کلید"

تهیونگ با استرس لبش رو به دندون کشید و خیره به اتاق عمل با ناخن های دست راستش شصت  دست چپش رو مورد عنایت خراش های زیادی قرار داد.
همشون جلوی در اتاق عمل نشسته بودن به جز ینفر،جولی نفسش رو با خستگی بیرون فرستاد و شوهر عزیزش رو لعنت کرد اون مرد لعنتی...

با بیرون اومدن دکتر بعد از پنج ساعت نفس همه توی سینه هاشون قفل شد،تهیونگ با هول از سرجاش بلند شد و به سمت دکتر خسته رفت.
_اون خوبه مگه نه؟
دکتر لبخندی به پسر جوونی که موهای سرش از ته تراشیده شده و حالا نوک زده بود زد.
_بله خوبه،یه مدتی رو باید تو بخش ریکاوری بمونه تا خیالمون راحت شه بایت پایداری شرایط و بعد میتونید ببینیدش

تهیونگ با اشک هایی که صورتش رو میبوسیدن روی زمین نشست و نفس رو با خیال راحت بیرون فرستاد.
_کوکی خوبه،کوکی خوبه

زمان دقیق بیرون اومدن کوک از اتاق عمل نفرین شده 27 ساعت و 56 دقیقه بود و تمام طول این مدت تهیونگ هیچ تصمیمی مبنی بر خوابیدن نداشت.پنج ساعت بعد از خروج از اتاق عمل و ورود کوک به ریکاوری به بخش عمومی منتقلش کردن و تهیونگ قبل از اینکه نفس کسی بیرون بیاد تا بگه پیش کوک میمونه همه رو بیمارستان پرت کرده بود بیرون و حالا با چشم های سرخ به کوک نگاه می کرد.

_نمی خوای بیدار شی کوکی شکلاتی؟هوم؟میدونی چقدر گذشته از آخرین باری که صداتو شنیدم؟محض رضای مسیح حتی یه جمله عاشقانه بهم نگفتی فقط با حرص بهم توپیدی که برگردم خونه،حالام که با خیال راحت لش کردی رو تخت،خجالت نمیکشی خرگوش بی ادب؟

کوک بیدار بود تقریبا بعد از کوکی شکلاتی بیداد بود و ولی چشم های سنگین و صدای آروم تهیونگ بهش اجازه نمیداد حرکتی کنه!با شنیدن حرفای تهیونگ جلوی خودش رو برای خندیدن گرفت،وقتی صحبت های پسر بزرگتر تموم شد به چشم هاش فشار آورد و بالاخره بازشون کرد.تهیونگ هول شده با دیدن چشم های باز کوک به آرومی لب زد.

_س-لام
_سلام بلوبری
خنده ی همراه بغض از بین گلوی هر دو بخاطر مکالمه ی آشنا در رفت و ثانیه ای بعد برعکس بار اول که بدون بوسه گذشت اینبار لب هردو جوری بهم قفل شد که انگار اون قفل بدون کلید باقی مونده.

_________________________________________

"پاک کردن اشک ها و فین کردن در دستمال کاغذی*
های(صدای گرفته..سرفه)
این پارت واقعا آخریش بود
مرسی از همراهیتون و همینطور
happy 2k🦭🥲
خلاصه که اگه میشه چون پارته آخره و پرونده ی حرفای ناگفته بسته میشه با ووت و کامنت بترکونید."