.
.
.
.بعد از دوش گرفتن بچه ها که منجر به خیس شدن هر دونفر شده بود،نامجون لباساشونو تنشون کرد و بیرون فرستادشون.
+ لباست خیس شده،لباساتو در بیار من برات حوله میارم خودتو خشک کنی..
_ تو هم لباسات خیس شدن جونی..!
لبخند چال دارشو تقدیم نگاه سوکجین کرد:
+ اشکالی نداره تو که کارت تموم بشه منم میام حموم!_ باشه ..
+ الان برات حوله میارم..نامجون از حموم بیرون رفت و سوکجین لباساشو در آورد..
در حموم باز شد و نامجون بی هوا اومد تو:
+ سوکجین این حول...حرف توی دهنش موند..
چرا تاحالا متوجه جذابیت این پسر نشده بود؟!سوکجین در حالیکه فقط یه باکسر مشکی پاش بود با لبخند در حالیکه فهمیده بود نامجون میخ بدنش شده حوله رو ازش گرفت:
- ممنون جونی..
+ خوا... خواهش میکنم.. من..من برم..پیش بچه ها..اره اره..برم دیگه..سوکجین به هول شدنش خندید..
نامجون از حموم م رفت بیرون و سوکجین بعد از پوشیدن حوله اش به سمت اتاق خواب رفت تا لباس بپوشه.
با دیدن نوتیف پیام روی گوشیش ، بازش کرد:
گوشیو کنار گذاشت و با حوله جلوی آینه رفت تا موهاشو خشک کنه، تقه ای به در خورد، قبل از اینکه چیزی بگه در باز شد و نامجون اومد داخل..+ سوکجین این پاکتو جیمین داد گفت بهت بدمش!
_ ممنون..پاکتو از نامجونگرفت .
+ بلد نیستی موهاتو خشک کنی؟!
_ میخواستم اینکارو انجام بدم که اومدی تو !
+ بشین بذار موهاتو خشککنم!
_ یااااا من بچه نیستم..
+ بشین فقط ..با اخمی که بیشتر کیوتش کرده بود ، روی تخت نشست و نامجون با حوله پشت سرش وایساد و با نرمی و لطفت مشغول خشککردن موهاش شد..
چندثانیه بعد صدای ضعیف موسیقیُ شنید که انگار سوکجین داشت باهاش زمزمه میکرد..
صدای قشنگی داشت،نامجون لبخند زد:
+ میشه بلند تر بخونی جین؟! صدات قشنگه ..سوکجین لبخند زد و پرسید:
_ اینطور فکر میکنی؟!
+ اوهوم..بخون لطفا..'' I just Can't Get You out of My Head
من اصلا نمیتونم تورو از سرم بیرون کنم
you loving is all I think about
دوستداشتن تو تمام چیزیه که من بهش فکر میکنم
Every night
هر شب
Every day
هرروز
Just to be there in your arms
فقط میخوام که در آغوش تو باشم
Won't you stay
نمیخوای بمونی
Won't you lay
نمیخوای دراز بکشی
Stay forever and ever and ever and ever
برای همیشه و همیشه و همیشه و تا ابد بمون "+صدای فوق العاده ای داری جین! به نظرم میتونستی جای مهندس ایدول بشی.
_ ممنون جونی ..نظر لطفته..+ خب موهاتو خشک شد،لباساتو بپوش و آماده شو تا برای آتیش بازی بریمپایین
_ اوکی..نامجون برای آماده شدن رفت و سوکجین جعبه رو باز کرد..
_اوه! چه قشنگ ..!
مشغول عوض کردن لباس شد که چند دقیقه بعد جیمین و هوسوک وارد سوییت شدن!
به کوینی که داشت نظر نامجونو راجب استایلش میپرسید تنه ی محکمی زدن و وارد اتاق خواب شدن.جیمین:
خب خب ! هوسوک آماده ای تا شروع کنیم؟!هوسوک با لبخند درخشانش نگاهی به چهره ی سوکجین انداخت و جلوی اینه نشوندتش..
سوکجین:
این کارا برای چیه؟!جیمین فقط لبخند زد و ساکی که کنار دستش بودُ روی میز گذاشت.
هوسوک:
این سوپرایز! قراره نامجونو شوکه کنیم و پرهایش را بریزانیم!سه تاشون خندیدن و سوکجین اجازه داد تا میکاپش کنن،بدش نمیومد جلوی اونپسره ی پرمدعی خودی نشون بده و زیبایی شو به رخ بکشه!
.
.
.
خب خب اینمیه پارت دیگه چون پارت قبلی کوتاه بود:)
نظر و ووت فراموش نشه!
BẠN ĐANG ĐỌC
" 𝐁𝐥𝐮 𝐞 𝐑𝐨𝐬𝐚 " 𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 •
Lãng mạn_ بابای من، از بابای تو متنفره! + خب که چی ؟! بابای منم همینطور! . وقتی نامجون، مهندس معمار پروژه رو اخراج میکنه و توی سایت دنبال یه مهندس معمار با ویژگی های خاص میگرده، چشمش به رزومه ی مستر کیم میخوره! و چی میشه وقتی میفهمه اون پسر، همون مردیه...