حیح!
پارت جدید!
با کامنت و ووت هاتون بترکونید!
فحش ازاد!.
.جونگ کوک نگاهی به پدرش که داشت توسط نامجونی بوسیده میشد انداخت.
_ ته ته
_ بله کوکو
_ چلا نامجونی، آپامو از لباش بوش کلد؟
_ نمیدونم کوکو، بیا از یونی هیونگ بپرسیم.به سمت یونگی و جیمین که کنار هوسوک بودن، رفتن.
با رسیدن بهشون، پسرا بهشون لبخند زدن و کوک گفت:
_هیونی ها( جمع هیونگی ها) .. چلا نامجونی آپامو از لباش بوش کلد؟! 🥲نوشیدنی جیمین توی گلوش پرید، هوسوک قرمز شد و یونگی با خباثت جلوی کوک و تهیونگ زانو زد:
* بچه ها میخوایین که حقیقتو بهتون بگم؟
تهکوک نگاه متعجبی بهم انداختن و سرشونو به نشونه مثبت تکون دادن، یونگی ادامه داد:
* خب راستش بوسه معنی های مختلفی داره،
مثلا اگر تهیونگ گونه ی تورو ببوسه جونگ کوک، یعنی باهم دوستین، اگر چشماتو ببوسه یعنی بودن تو براش خیلی مهمه اما اگر از لبات تورو ببوسه یعنی...کوچولوها با هیجان پرسیدن:
_ از لب ببوسه یعنی شی یونی هیون؟یونگی نگاه خبیثشو حواله ی نامجونی که با سوکجین سرگرم بود، کرد و گفت:
* بوسه روی لب یعنی عاشق همین..!چشمای تهیونگ و جونگ کوک گرد شد و به سمت پدراشون برگشتن..
اونا داشتن با لبخند باهم میرقصیدن..کوین وکریس هم به جمع اضافه شدن
جونگ کوک متفکر گفت:
_ یعنی وقتی ته ته لبای منو بوش کلد، عاشِگَم شده بود؟!چشمای همشون گرد شد و چند ثانیه بعد همشون خندیدن!
هوسوک با لبخند افتخار امیزی گفت:
* کاپل تهکوک جوونترین گی کاپل دنیان!.
.کمبود اکسیژن مجبورش کرد دل از اون لبای گیلاسی بکنه و پیشونی هاشونو بهم برسونه!
_ ج.. جونی!
+ هیش! هیچی نگو بذار از لحظه لذت ببریم..سوکجین فقط لبخند زد و باعوض شدن اهنگ و پخش شدن ریتم ملایم اهنگی که برای رقص دو نفره بود ، لبخندش عمیق نر شد.
کمرش بین دستای نامجون قفل شد و بعد از کمی رقصیدن، ازجمع فاصله گرفتن.
کاراشون تحت تاثیر الکلی بود که توی نوشیدنی شون بود، وگرنه در حالت عادی هیچکدومشو انجام نمیدادن..انگشتای قوص دار جینو بین انگشتای کشیده ی خودش حبس کرد.
+ وقتی امشب دیدمت، نتونستم جلوی خودمو بگیرم.
دلم خواست بعد 7 سال، یه امشبو پا به پای دلم راه بیامو بذارم چیزیوکه میخواد، داشته باشه..سوکجین خندید، نامجون نگاهش کرد و توی خنده هاش گم شد.
+ به چی میخندی ؟
_ به اینکه ما دونفر چقد شبیه همیم.
+ چطور؟سوکجین فقط لبخند زد.
نامجون اومد جلوش :
+ هی سوکجین.. جوابمو بدهسوکجین بهش نگاه کرد و نامجون تازه متوجه شد که چقد چشمای یه نفر میتونه پرستیدنی باشه..
ذهنش از بحثی که داشتن، منحرف شد، ناخوداگاه چشمای سوکجینو بوسید.._ چیکار میکنی نامجونا؟
+ یاد حرف مامانم افتادم، همیشه بهم میگفت هر چیزی که به نظرت زیبا و دوست داستنی بودُ باید ببوسی..
میگفت بوسه برای همین ساخته شده
که ادم باهاش چیزایی که دوست داره رو نشانه گذاری کنه.لبخند چال داری زد و گفت:
+ الان من علاوه بر لبات، چشماتو هم نشونه گذاری کردم.
خندیدن..
یکم که سکوت شد بینشون, سوکجین گفت:
_ برگردیم؟ احساس سرگیجه دارم.نامجون باشه ای گفت و به سمت بقیه رفتن.
سوکجین روی صندلی نشست، بدنش به الکل واکنش نشون داده بود.
صدای یونگی رو شنید:
_ هی سوکجین خوبی؟
صادقانه جواب داد:
_ نه..نامجون در حالیکه کوکیو بغل کرده بود، به سمتشون اومد:
+ جینا.. خوبی؟
_ نه..
و بسرعت از جاش بلند شد اما سرش گیج رفت داشت میوفتاد که کریس گرفتتش..کوین چشم غره ای بهش رفت :
* خب وقتی ظرفیت خوردن الکل نداری چرا میخوری؟!سر هوسوک، جیمین و یونگی به سمتش برگشت و همزمان گفتن: شما خفه..
نامجون اخمی روی پیشونیش نشسته بود.
جونگ کوک رو به هوسوک داد و کمر باریک سوکجینو از بین دستای کریس گرفت و به اغوش خودش برگردوند.+ هوسوک میشه از یکی از محلیا بپرسی درمانگاهی، چیزی دارن اینجا؟ کجاست؟
هوسوک جونگ کوکی که بغض کرده بود و به جیمین داد و چند دقیقه بعد در حالی که نفس نفس میزد، برگشت.
* دنبالم بیا نامجون.. ادرسو بهم دادن..بی معطلی سوکجینو روی دستاش بلند کرد و دنبال هوسوک رفت..
جونگ کوک جیغ کشید و دست و پا میزد تا بره پیش آپاش و یونگی و جیمین و تهیونگ سعی داشتن ارومش کنن..کریس با استرس کوینو کشید کنار:
* خوب شد؟ همینو میخواستی؟ الان میرن پیش دکتر میفهمن توی نوشیدنیش چیزی بوده بعدم نامجون میاد نابودمون میکنه..کوین با عصبانیت گفت:
* از کجا میخواد بفهمه کار ما بوده؟* جز تو کی با سوکجین لجه؟
همشون بلا استثنا میفهمنن کار تو بوده..توجه کوین به مکالمه ی بین تهیونگ و جونگ کوک جلب شد!
ESTÁS LEYENDO
" 𝐁𝐥𝐮 𝐞 𝐑𝐨𝐬𝐚 " 𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 •
Romance_ بابای من، از بابای تو متنفره! + خب که چی ؟! بابای منم همینطور! . وقتی نامجون، مهندس معمار پروژه رو اخراج میکنه و توی سایت دنبال یه مهندس معمار با ویژگی های خاص میگرده، چشمش به رزومه ی مستر کیم میخوره! و چی میشه وقتی میفهمه اون پسر، همون مردیه...