14

1.2K 147 21
                                    

❤️vkook❤️

این مال ولنتاین فک کنم سه سال پیش بوده. برای چنل نوشته بودم جرم....


در حال درست کردن دکوراسیون جدید فروشگاهش بود که زنگ ابتدای ورودی در به صدا دراومد و این نشونه اومدن مشتری بود.

ته : خوش اومدید...چه کمکی از دس...

با دیدن پسری که در هودی قرمز و گشادش گم شده بود ، حرفش رو قطع کرد.

بی اراده به پسر قرمز پوش ، خیره شده بود.

با دیدن لپ های هلویی رنگش، به خودش اومد : اا.... میتونم کمکت کنم؟

جونگ کوک با کمی خجالت حرف زد : یه...یه جعبه میخواستم...برای کادو...

دل تهیونگ از صدای بهشتی پسر روبروش، ضعف رفت.

لبخندش رو خورد و به سمت قفسه جعبه ها رفت : اینجا جعبه های جدید رو گذاشتم...

جونگ کوک اروم به سمت تهیونگ رفت و به جعبه ها نگاه کرد.

تهیونگ با نگاهش در حال خوردن جونگ کوک بود.

کوک : میشه اون جعبه قرمز رو بهم بدین؟

تهیونگ با شنیدن صدای بهشتیش ، لبخند زد.

جلو رفت و جعبه رو برداشت.

ته : بفرمایید

به سمت جونگ کوک گرفتش.

جونگ کوک خیره به دست های کشیده تهیونگ ، جعبه رو گرفت و روی میز کوچک کنارشون گذاشت.

کوک : میشه...تزئینش کنیم؟

تهیونگ لبخند زد : تزئین کنیم ؟...باشه...الان وسایلی که لازم داری رو میارم.

با لبخند رفت و یک سری شکلات و وسایل دیگه اورد.

کنار جونگ کوک ایستاد.

سعی کرد درنزدیک ترین مکان بهش بایسته.

گرمایی که از جونگ کوک منتشر میشد رو دوست داشت.

مشغول به تزئین و چیدن جعبه شدن.

در این مدت تهیونگ سعی میکرد بیشترین تماس رو با جونگ کوک داشته باشه تا بتونه اون گونه های هلویی رو بیشتر ببینه.

ته : بفرمایید...تموم شد خرگوش قرمز...

جونگ کوک لبخند خجالتی زد.

تو فاصله ای که تهیونگ رفت تا وسایل اضافی رو سرجاشون بزاره ، جونگ کوک هدیه ای که گرفته بود رو درون جعبه قرار داد.

بعد از بستن در جعبه ، به سمت تهیونگ رفت.

کوک : اهمم

ته : چیزی شده کوکی؟

جونگ کوک از لقبی که بهش داده بود، ذوق کرد.

لبش رو گاز گرفت و جعبه تزئین شده رو به سمت تهیونگ گرفت.

تهیونگ با چشم های گرد شده به کوک نگاه کرد.

کوک : این...ماله توعه

ته : من ؟؟؟؟؟

جونگ کوک کیوت سرش رو به نشونه بله تکون داد.

کیوت حرف زد: میشه...این اولین ولنتاین ما باشه؟

و در اخر لبخند زد و تهیونگ با لبخند مستطیلی زیبایی جونگ کوک رو بغل کرد.

این جواب خیلی خوبی برای هردو بود....



.........

Scenario & OneshotOnde histórias criam vida. Descubra agora