17

1.1K 120 8
                                    

🎁vkook🎁

جونگ کوک با تک لباس مردونه دکمه دار، روی مبل نشسته بود. البته بدون داشتن شلواری به پاش! بعد از یه رابطه دوست داشتنی که به عنوان شروع کادو های تولدش گرفته بود ، منتظر نشسته بود تا تهیونگ با جعبه شکلات مورد علاقش برگرده. تهیونگ با برداشتن جعبه بزرگ شکلات با تک شلوار اسپرت راحتیش، بدون داشتن لباسی به تنش ، از اتاقشون خارج شد . قبل از نشستن کنار خرگوشش با اون چشم هایی که بخاطر دیدن شکلات برق میزدن ، بوسه عمیقی به لب هاش زد. کنار خرگوشش که عملا با اون لباس سفید رنگ که هیچ جاییش رو نپوشونده بود خوردنی تر دیده میشد ، نشست.
ته : بفرما اینم شکلاتای خرگوش دوس داشتنیم...
جونگ کوک با ذوق جعبه قرمز رنگ رو گرفت : مرسی ته ته..
و گونه دوست پسرش رو بوسید. با باز کردن جعبه جیغ ذوق زده ای زد : خیلییی نازن ددییی
تهیونگ از ذوق جنگ کوکش لذت برد : اوهوم...ولی تو ناز تری...بیا بغلم ببینم..
به مبل تکیه داد و دست هاشرو باز کرد. جونگ کوک رو پاهای تهیونگش نشست و دست تهیونگ دور کمرش حلقه شد. با ذوق چند تا شکلات رو باهم داخل دهنش گذاشت. تهیونگ از دیدن لپ های باد کرده جونگ کوک غرق لذت شد و بوسه محکمی به گونه هاش زد که این کار ، باعث لبخند زدن پسر کوچک تر شد. با حالت کیوتی شکلات های درون دهنش رو قورت داد. با این کارش تهیونگ به سمت گردنش هجوم برد : منم شکلاتمو بخورم...
جونگ کوک ریز خندید و شکلات خرگوشی شکل رو با ذوق گاز زد. از طعم شکلات به همراه لب های تهیونگ روی گردنش لذت میبرد. شکلات قلبی شکل رو بین لب هاش گذاشت و با دست هاش صورت تهیونگش رو ، قاب گرفت. لبش رو روی لب دوست پسرش گذاشت و با زبونش ، شکلات قلبی شکل رو هل داد تا وارد دهن تهیونگ بشه. تهیونگ لیسی به لب های خرگوش شیطونش زد : هوووم...با لب های تو خوشمزه تره بیبی...
جونگ کوک با لبخند کیوت حرف زد : ددی شکلات بخوره...
تهیونگ با ذوقمحکم بغلش کرد : کیوت مننن....تو شکلات منی...
جونگ کوک خرگوشی حندید و ادای فکر کردن در اورد : راستی ددی....دولام کو..
ذهن تهیونگ سریعا منحرف شد : دو..دولات؟؟؟
جونگ کوک با دیدن چهره خبیث تهیونگ اخم کیوتی کرد : یااااا...ددی منحرف...گل..گل...گلام کو...من گلم میخوام خو..
تهیونگ ریز خندید و گونه جونگ کوکش رو بوسید : وای شیرین من...گلاتم تو اتاقه...کادوتم جلوته..
کوک : کو؟،...کدوم کادو
تهیونگ به خودش اشاره کرد : اینا...تهیونگ کادو پیچ شده برای یه خرگوش کیوت
جونگ کوک خرگوشی خندید و گردن تهیونگ رو بغل کرد : مرسیییی...مرسی که هستی ته ته...
تهیونگ کبودی تقریبا بزرگ گردن خرگوشش رو بوسید و کمرش رو نوازش کرد : خوشحالم دارمت کیوتم..
جونگ کوک لب های تهیونگش رو بوسید: دوست دارم.
تهیونگ با لبخند عاشقی به خرگوشش نگاه کرد : دوست دارم.
و بعد از هزارمین اعترافشون ، لب هاشون شروع کننده عشقبازی و کادوی بعدی جونگ کوک بود...

میدونم هی سردو گرم میشید....
یا سده...
یا اسمات...
جر

Scenario & OneshotOnde histórias criam vida. Descubra agora