Part3

163 55 65
                                    

خیلی از طلوع آفتاب نگذشته بود اما نور زرد رنگ با سماجت خودش رو از بین شاخ و برگ هایی که کم کم داشتن به زردی میرفتن، به صورت و بدن فلیکس میرسوند و کمی گرمش میکرد.

دوساعتی میشد که روی صندلی سفید رنگ حیاط پشتی نشسته بود و به آسمون و درخت ها خیره بود. پتوی نازک دور بدنش رو بیشتر به خودش چسبوند و بیشتر درون صندلی فرو رفت، اخرین دفعه هایی که توی همین فصل و توی سرمای استخون سوز پاییز شب هاشو روی این صندلی به صبح میرسوند چهار یا پنج سال میگذشت. همون وقت هایی که دائما و هرشب مینهو مست میرسید خونه و اولین مقصدش میشد اتاق فلیکس...

اگر روی این صندلی میموند و به اتاقش برنمیگشت همه چیز خوب میموند. مینهو اگر توی اتاقش پیداش نمیکرد جای دیگه ای هم دنبالش نمیگشت و وقتی هوا مثل الان روشن میشد و اگر شانس می آورد و بارونی نباریده بود تا تنش رو مریض کنه به اتاقش برمیگشت، شده حتی یک ساعت، میخوابید و بعدش به مدرسه میرفت.

خودش هم نمیدونست دقیقا چطوری تونسته فارغ التحصیل بشه و سال اخرشو به پایان برسونه.

صدای باز شدن در شیشه ای ویلا افکارش رو مختل کرد و لحظه ای بعد صدای بشاش جیسونگ به گوش رسید
"آهای! لی فلیکس!
هنوز زنده ای یا همونجا یخ زدی؟
نظرت چیه با یه علامت بهم بفهمونی؟"

مو طلایی لبخند کمرنگی زد و کمی توش جاش تکون خورد، پاهاش رو از زیر بدنش بیرون کشید و پایین صندلی روی زمین گذاشت و سرما دوباره به استخون هاش حجوم آورد.

جیسونگ در حالی که طبق معمول توی هر فصل از سال به جز تیشرت چیز دیگه ای به تن نداشت، خودشو بهش رسوند و کنار صندلیش زانو زد
"قرصاتو خوردی؟"

فلیکس به موهاش خیره شد و با حس تغییر چیزی دستشو به سمتش دراز کرد و تار هاشو لمس کرد با شک پرسید
"رنگش کردی؟"

جیسونگ دستش رو بالا برد و انگشت های یخ زده فلیکس رو بین دست گرم خودش گرفت
"کل دیروز رو توی اتاقت کنارت بودم البته بخاطر شوکی که داشتی بهت حق میدم ولی چطور الان متوجهش شدی؟"

لب هاش رو جمع کرد و ادای ناراحت شدن دراورد، با گفتن جمله بعدیش عذاب وجدانی که به فلیکس داده بود به یک باره پودر شد
"یک درجه از مشکی روشن ترش کردم"

پسر روی صندلی دوبار پلک زد و نفس عمیقی کشید
"بخاطر این یه درجه داری سرزنشم میکنی؟ تازه خیلی بهت توجه میکنم که همین به درجه رو متوجه شدم!
اصلا برای چی قبل از اومدنت رنگش کردی؟وقت دیگه ای نبود؟ نکنه با این شرکتای آرایشی بهداشتی قرارداد بستی باز؟"

پسر مو مشکی از جاش بلند شد و دست دوستش رو همراه با دست خودش داخل جیب شلوار گرم کنش برد و توجه فلیکس به دستی که پر از خطوط و نقش مختلف بود جلب شد.
"نمیدونم! کره ای ها زیاد موهاشونو رنگ میکنن. برای اولین بار اومدنم به اینجا نباید یکم شبیهشون بشم؟"

'The Blot,Where stories live. Discover now