Warning ⚠️ : Smut
لیام در رو باز کرد و زین رو کشید داخل ، کمرش رو به در چسبوند و بدنش رو به بدن زین فشار داد .
زین آب دهنش رو قورت داد و با هول و ناراحتی به لیام نگاه کرد . بازم حس وسیله بودن بهش دست داده بود ولی حرفی نزد .
لیام به چشمای مضطرب زین نگاه کرد . یه دستش رو کمرش حلقه کرد و با دست دیگش چونش رو گرفت ؛ لب هاش رو نزدیک لب های زین نگه داشت و آروم زمزمه کرد
لی : نترس ، آروم باش
گفت و لباش رو روی لبای زین کوبید و زین هم برای اینکه عصبی نشه باهاش همکاری کرد .
لیام لب پایین زین رو گاز گرفت و اون پسر تو دهنش ناله کرد و لیام از این فرصت استفاده کرد و زبونش رو وارد دهنش کرد .
زین حس خوبی بهش دست داد ولی وقتی یادش اومد چرا اینجاست همه اون حسای خوب از بین رفتن .
لیام دستشو پشت کمر زین گذاشت و بلندش کرد ؛ همونطور که زینو میبوسید سمت میز رفت و با یه دستش وسایل رو پایین ریخت ؛ زینو روی میز خوابوند و خیلی سریع لباسای خودش رو درآورد .
سمت زین رفت و لباس اون رو هم از تنش در آورد و با شهوت به بدن زیبای اون پسر نگاه کرد .
قفسه سینه زین به شدت بالا و پایین میشد و مضطرب به لیام نگاه میکرد .
لیام روش خیمه زد و از خط فک تا لاله گوشش رو خیس بوسید .
سمت گردنش رفت و قسمت نبض رو محکم مکید
زی : اههه ... اوممم
و شت صدای ناله زین به تنهایی میتونه لیام رو به اوج برسونه
زبونش رو روی قفسه سینش کشید و نیپلش رو وارد دهنش کرد و دستش دیگش اون طرف رو کاور کرد که زین آه نسبتا بلندی کشید .
لیام باسن زین رو تو دستاش فشار داد
زی : ایییی ...
لی : میدونی چیه ؟ وقتی با تو ام همه مشکلاتم یادم میره
و بین پاهاش رفت
زین فقط سکوت کرد و این سکوت باعث ناراحتی لیام شد .
لیام انگشتاش رو روی لبای زین گذاشت
لی : خیسشون کن
زین آروم دهنش رو باز کرد و شروع کرد به ساک زدن انگشتاش
بعد از چند لحظه لیام دستش رو سمت رینگ زین برد و یکدفعه دوتا از انگشتاش رو واردش کرد و زین جیغ بلندی زد .
لیام انگشتاش رو حرکت میداد و زین از درد ناله میکرد
زی : اههه شتتت
لیام انگشتاش رو خارج کرد و دیکش رو روی رینگ زین تنظیم کرد . آروم آروم واردش شد ...
زی : اوه فاک
YOU ARE READING
Beautiful accountant
Fanfiction_ اسمت چیه؟ + زین مالیک هستم . _ خب تو از شرکت قبلی اخراج شدی نمیتونم استخدامت کنم . +خواش میکنم آقا من ب این شغل نیاز دارم ...