Part 2

143 29 0
                                    

زی : هریییی چطوری پسر ؟

زین با لحن سرزنده ای گفت و هری لبخند زد

هز : عالیم زی تو چطوری

چهره زین یهو ناراحت شد و سرشو پایین انداخت.  هری ک انتظار این تغییر مود یهویی زین رو نداشت نگران شد و گفت

هز : هی برو چیشده ؟ ب من بگو

لو : زین از اون شرکت فاکی اخراج شده

لویی با لحن حرصی گفت و آخرش جملش دستاشو مشت کرد .

هز : هولی فاک چرا ؟؟؟؟

زی : چ..چون اون لعنتی ازم میخواست ب..باهاش رابطه دا...داشته ب‌..باشم .

زین با لکنت زمزمه کرد و همین باعث بلند شدن داد هری شد

هز : چیییی ؟؟؟؟ اون استفان مادرفاکر چه گوهی خورد ؟؟؟؟

لو ؟ فقط دلم میخواد گیرش بیارم تا از دیک دارش بزنم .

هری و لویی با خشم داد زدن . زین سرشو بالا اورد و گفت ...

زی : گایز الان مهم از دیک دار زدن استفان نیست . من باید هر چه سریع تر تو یه شرکت دست بکار شم وگرنه و...وگرنه ....

ادامه حرفش رو نگفت و چشماش پر شد و دوباره سرشو پایین انداخت

هری و لویی سمتش رفتن و دوتایی بغلش کردن .

هز : این نگرانی نداره داداش خوشگلم خوشبختانه یکی از دوستای من تو یه شرکت بزرگ کار میکنه.  میتونم باهاش حرف بزنم تا استخدامت کنه

هری با لبخند  گفت و باعث شد زین با بهت سرشو بالا بیاره و چشمای درشتش ب هری زل بزنه .
هری تکخنده ای کرد و ادامه حرفش رو گفت

هز : شرکت پین رو میشناسی ؟

زویی : چیییییی ؟؟؟؟؟

لو : هری فاکینگ استایلز تو با رئیس شرکت فاکی پین دوستی ؟؟؟؟؟

هز : خب البته . من و لیام چند سالی هست ک دوستیم .

زی : خدای من اگ شما دوتا احمق رو نداشتم میخواستم چیکار کنم ؟؟؟
زین با بغض و لبخند گفت و لری دوباره بغلش کردن .

هز  : خب من بهش زنگ میزنم تا برای فردا هماهنگ کنیم :)

زی : ممنون هری :>

لو : خیله خب بسه مالیک کونتو جمع کن یه چیز درست کن بخوریم مردم از گشنگی. 

زین چش غره ای ب لویی رفت و سمت آشپزخونه رفت تا چیزی درست کنه .

هری بعد از تماس با پین برگشت و بلند گفت

هز : مالیک کله خر فردا ساعت دو بعدازظهر کونتو جمع میکنی میری شرکت پین

و آخرش جملش دستاشو بهم کوبید .

زی : لحن حرف زدن لویی ب تو هم سرایت کرده استایلز ؟
گفت و چشماشو چرخوند
زی : خیله خب بازم ممنون هری . حالا هم لشتونو جمع کنین بیاین غذا کوفت کنین

Beautiful accountantTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang