Part 19

57 15 0
                                    

ساعت به نیمه شب رسید و لیام به ادرسی که مگی براش فرستاده بود رفت .

وارد اون انباری متروکه شد که مردی جلوش رو گرفت ؛ لیام فهمید این مرد همونیه که زین رو شکنجه کرده . با یادآوری اینکه اون عوضی زینش رو بوسیده عصبانی تر شد ولی سعی کرد خودش رو کنترل کنه . نباید ریسک کنه و جون پسرش رو به خطر بندازه .

دیمن : تنها اومدی ؟

لی : اره

دیمن : باید بگردمت

لیام حرفی نمیزنه و دیمن مشغول گشتن میشه  .

دیمن : میتونی بری

لیام وارد شد و با دیدن زین که با بالا تنه برهنه و خونی روی صندلی بسته شده قلبش فشرده شد و عصبانیت و نفرتش بیشتر ...!

مگی : خوش اومدی عزیزم

مگی با لبخند و خونسردی گفت و لیام با حرص به سمتش برگشت .

لی : حرومزاده چه بلایی سرش اوردی ؟

لیام داد زد و مگی اخم کرد

مگی : حتی اگه لازم باشه حاضرم بکشمش . اگه میخوای این بچه زبون دراز زنده بمونه باید با من ازدواج کنی

لی : به همین خیال باش

مگی : با اعصاب من بازی نکن لیام میدونی این کارو میکنم .

مگی سمت زین بیهوش رفت و موهاش رو کشید و سمت بالا اورد و چاقوش رو روی گلوی زین گذاشت . لیام نمی‌خواست ریسک کنه پس گفت : 

لی : خیله خب خیله خب ... هر ‌کاری بگی میکنم ازش فاصله بگیر

مگی نیشخند میزنه و سمت لیام میاد میخواد حرفی بزنه که صدای شلیک بلند میشه و پلیسا میریزن داخل .

لیام قبل اینکه مگی واکنشی نشون بده محکم میگیرتش و پرتش میکنه اون طرف .

مگی : ت...تو چطور ؟

لیام نیشخند زد

Flash back

لیام بعد از جواب دادن به مگی بلافاصله با نایل تماس گرفت و ماجرا رو توضیح داد . میدونست که به تنهایی از پس اون شیطان بر نمیاد . بنابراین نمی‌خواست ریسک کنه .

نا : نگران نباش لی . بعد از تو میام . مطمئن باش نجاتش میدیم داداش

لی : امیدوارم نایل ... امیدوارم

تماسش با نایل تموم شد و دعا میکرد که موفق بشن

لی : میکشمت مگی

End of flash back

لیام جواب مگی رو نمیده به سمت زین میره و سریع دست و پاش رو باز میکنه و اون پسر آسیب دیده رو به آغوش میکشه .

لی : التماست میکنم زین دوون بیار ... دوون بیار

مگی به سمت اسلحه ای که به دیمن بود رفت میخواست به زین شلیک کنه . اما لیام که جلوی زین قرار گرفت باعث تیر از پشت به کتف لیام برخورد کنه و فریاد دردناکش بالا بره اما با این حال زین رو بلند کرد و به سمت بیرون حرکت کرد .

مگی وقتی به لیام شلیک کرد جیغ زد و اسلحه رو روی سرش خودش گذاشت . اما یکی از پلیسا به موقع جلوی اون زن احمق رو گرفت و دستیگرش کرد .

لیام همراه با نایل سوار ماشین شدن و با سرعت به سمت بیمارستان حرکت کردن .

وقتی که به بیمارستان رسیدن دکتر و پرستار ها دورش جمع شدن و زین رو بردن .

لیام هم وارد اتاق عمل شد تا گلوله رو از بدنش در بیارن

نایل هم با کارا تماس گرفت تا با لویی و هری به بیمارستان بیان ...

💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥

سلام گایز .

اینم از پارت 19 . امیدوارم راضی باشین .

ووت یادتون نره بستیز . اگ هم خواستین کامنت بزارین و نظرتون رو بگین .

شاید تا غروب یه پارت دیگه هم گذاشتم چون کل امروز رو تنها ایم .

Love you all
Zed

Beautiful accountantWhere stories live. Discover now