Part 13

67 16 2
                                    

مگی : لیام من دوست دارم چرا نمیخوای قبول کنی ؟؟

لی : تو نمیفهمی نه ؟ دارم میگم من گرایشم به مرداست و حتی اگه بایسکشوال هم بودم از تو خوشم نمیاد فهمیدی ؟

مگی : اما ...

نیک : تمومش کن مگی !

نیک برای اولین بار سر خواهرش داد زد . مگی با شک برگشت سمت نیک .

نیک : وقتی بهت میگه علاقه ای بهت نداره متوجه بشو و انقدر تکرارش نکن . حالا برو تو ماشین بشین .

مگی : نیک من ...

نیک : عجله کن مگی !

مگی : باشه ، ولی لیام بالاخره یه روزی تو رو مال خودم میکنم مطمئن باش .

مگی رفت بیرون و لیام کلافه و عصبی دستی به موهاش کشید .

نیک هم با کلافگی سمت لیام برگشت .

نیک : من از بابت مگی متاسفم لیام ‌. نمیفهمم چشه و واقعا نمیدونم چی بگم به جز اینکه متاسفم ‌‌.

لی : مشکلی نیست نیک .

نیک : خیله خب پس فعلا خدافظ ‌‌‌.

لی : فعلا ‌‌ .

بعد رفتن نیک تلفن لیام زنگ خورد . هری بود !

لی : سلام هری

هز : سلام لی . میگم امشب با بچه ها میریم کلاب تو میای ؟

لیام چند لحظه مکث کرد . نیاز داشت یکم حال و هواش عوض شه پس ...

لی : اره میام ، کی میرین ؟

هز : ساعت 8:30 حرکت کن بیا .

لی : باشه . همون گی کلاب معروف

هز : آره همون . میبینمت .

لی : میبینمت .

●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
9:00 pm : Gay Club

لی : خدای من نایل ! خودتی پسر ؟

نا : لیام پیننن لعنتی چقد عوض شدی

لی : تو هم عوض شدی دیگه اون بلوندی سابق نیستی

اونا خندیدن و همو بغل کردن .

کا : تو و آقای پین همو میشناسین؟

نا : اره عزیزم ؛ من و لیام به مدت همکلاسی و دوستای صمیمی بودیم که ما مجبور شدیم به خاطر شغل پدرم از لندن بریم نیویورک برا همین چند سالی بود که از هم بی‌خبر بودیم .

کا : اوه که اینطور

لو : خیله خب بسه دیگه . نوشیدنی چی میخورین ؟

کا و نا : ودکا

لو : خب من که ویسکی میخورم زین هم همینطور ؛ عام هری ؟

هز : شامپاین

لی : شامپاین

لو : باشه الان میام .

Beautiful accountantWhere stories live. Discover now