𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟎𝟓🍷

544 93 22
                                    

با شنیدن صدای آیفون دست از ظرف شستن کشید و در را باز کرد.

جیمین به همراه یونگی وارد خانه شدند ولی همچنان جونگکوک خواب بود‌.

رایلی:سلام. خوش اومدین.

جیمین:سلام ممنون.

رایلی نگاهش از یونگی دزدید و هیچ حرفی به او نزد. هنوز اتفاق درون بیمارستان و حرف های زده شده را فراموش نکرده بود.

یونگی:سلام.

سرش را به نشانه سلام تکان داد و حرفی نزد.

جیمین از آن دو دور شد و به سمت اتاق پسرک رفت.

یونگی:بابت اون روز متاسفم. زود قضاوت کردم.راستش یکم عصبانی هم بودم، نفهمیدم چی شد.

رایلی:مشکلی نیست. ولی دلیل نمیشه که عصبانیت و یا هرچیزی که به دیگران ربطی نداره رو سر یکی دیگه خالی کنید.

یونگی:تیکه ی خوبی بود.

رایلی سرش را به سرعت بالا آورد و به یونگی ای که در حال نشستن روی کاناپه بود خیره شد.

رایلی:تیکه ننداختم..

یونگی بشکنی زد و وسط حرف دختر پرید؛

یونگی:ولی حقیقت بود. گناه پدر رو به پای پسر نوشتم و در اخر هم معشوقه ی پسر سوخت.

رایلی: خیلی راحت ازش حرف میزنی.

رایلی هم مقابل یونگی نشست و مشتاقانه به دهان یونگی برای ادامه دادن حرفش خیره شد.

یونگی:ظاهرا راحته...هیچ انسانی اونجور که بیان میکنه، زندگی نمی کنه. منم درد هایی کشیدم که بخاطر گناهام نادیده گرفته میشن. دنیا زیادی بی رحمه وگرنه همه ما درد هایی کشیدیم که با یه لبخند سر و تَهش رو درآوردیم.

رایلی:باز هم دلیل نمیشه که از گناه کسی بگذری...

یونگی: منم گناهم رو فراموش نکردم. حتی اگه تمام انسان های این دنیا گناه منو فراموش کنن خودم نمی تونم. من سعی در جبران دارم. من با بقیه کاری ندارم ولی در حق کوک و تهیونگ و جیمین خیلی بدی کردم. نمی تونم به این راحتی خودمو ببخشم...

رایلی:چرا جیمین...مگه تو رو نبخشیده؟

یونگی سری تکان داد و گفت؛

یونگی:هوم..چرا..گفتش ولی فقط گفت. فقط حرف زد و کلمه ی بخشش رو به زبون آورد. گفتم که؛ آدما اونجور که بیان میکنن، زندگی نمی کنن. شاید گفته باشه که منو بخشیده ولی تَه دلش باید ازم راضی باشه. تَه دلش باید از بخشیدنم رضایت داشته باشه و این کار منه. من باید کاری کنم که نشون بدم لیاقت بخشیده شدن رو از طرفش دارم...من باید خودی نشون بدم تا اون بخاطر بخشیدن من خودشو سرزنش نکنه و اِلا همه بلدن به راحتی گناه کنن با یه کلمه "بخشیدمت" به راحتی سرشون رو روی بالش بذارن؛ بدون اینکه به فکر عذاب ها طرف مقابل باشند.

I'm in pain 2Where stories live. Discover now