تهیونگ:میشنوم..؟
سکوت، تنها پاسخی که دریافت کرد!
تهیونگ زیر لب فحش رکیکی نثار مزاحم پشت خط کرد و به قصد قطع کردن تماس تلفنش را از گوشش فاصله داد اما...
_هنوزم همونقدر گستاخی...
آن صدا...آن صدای لعنتی...اشتباه شنیده بود دیگر...امکان نداشت!
_مثل مادرت!
چگونه از قبر بیرون آمده بود..توسط کدام معجزه ی نفرت انگیزی از گور بیرون کشیده شده بود...
تهیونگ:پدر..؟!
_کارت خوب بود پسرم.
پسرش! چطور جرات میکرد آن میم مالکیت را وقیحانه شاملِ حالِ تهیونگ کند. کدام پدر که "پسرش" تهیونگ باشد؟ این دیگر چه خزعبلاتیست؟
تهیونگ:ت..تو..تو..
_خوب توی دام انداختیش.بهت افتخار میکنم!
از چه حرف میزد؟ از که حرف میزد؟ شکار که بود که شکارچی اش تهیونگ باشد؟
تهیونگ:از ک..کجا پیدات شد ح..حرومزاده؟
بقدری خشمگین بود که دندان هایش با بی رحمی روی هم ساییده میشدند و کلمات را با حرصی آشکار بیان میکرد.
و حالا صدا خنده پدر حرامی اش کافی بود تا چشمانش نیز با انزجار بسته شوند و مغزش آژیر هشدار را به صدا در آورَد؛_اوه پسرم! فکر نمیکردم چند سال نبودم باعث شه هر مزخرفی رو به زبون بیاری.
آن کثیفِ پست به گذشته اشاره میکرد...به کتک هایی که نثار تنِ بی گناه تهیونگ و مادرش میکرد و مستانه به دردهایشان میخندید...حرامزاده خودِ بی وجودش بود.
دستان تهیونگ مشت و از شدت لجن بودن پدرش به لرزش افتاده بودند. خشم همراه خون در بدنش در جریان بود و هر لحظه اندام بیشتری را از آن خود میکرد.
تهیونگ:منم فکر نمی کردم اینقدر پست فطرت باشی که از اون دنیا هم بندازت بیرون! هر چند که تو لیاقت جهنم هم نداری...
_و تو تهیونگ؟ تو لیاقت بهشتی شدن رو داری؟
کاش دهانت را بسته بودی نامرد! بهشت تهیونگ در همین دنیا بود. بهشت تهیونگ آغوش جونگکوکش بود و بس!
تهیونگ: آموزه هات رو زیر سوال نبر پدر!
_درسته پسر...تو دانش آموز خوبی هستی. میدونی اینو کِی فهمیدم؟
YOU ARE READING
I'm in pain 2
Fanfiction❌ادامه فیک اینجا آپ میشه چون واتپد اجازه نمیده توی بوک اصلی آپ کنم از پارت 98 به بعد رو اینجا دنبال کنید چنل تلگرام هم جوین شید ممکنه باز هم مشکلی پیش بیاد @iminpain_sevda ~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~ 𝑵𝒂𝒎𝒆:[!درد دارم...مَستر] 𝑴𝒂𝒊𝒏𝑪𝒐𝒖𝒑...