هم اتاقی جدید

76 11 6
                                    

به محض خروج کیم نامجون از عمارت به داخل رفت تا به عنوان رئیس بادیگارد ها، وظایفی که بهش محول شده رو انجام بده.ققنوس شش عضو جدید داشت که هنوز با قواعد آشنا نبودن و این وظیفه ی اون بود که قوانین رو بهشون گوشزد کنه. همونطور  باید اونارو طبق گفته‌ی رئیسش وارد سیستم می کرد.

به محض ورودش اون شش نفر که بعد رفتن کیم نامجون ،تو سالن اصلی عمارت نشسته بودن با دیدنش دوباره به احترامش بلند شدن.

...:می تونید بشینید.

دوباره اون شش نفر رو مبل نشستن و در سکوت منتظر موندن تا حرف بزنه.

با نگاه محکم و جدی همشون رو از نظر گذروند.به نظرش هنوز خیلی سنشون کم بود.ولی خب اونا کسایی بودن که از طرف رئیس جئون تایید شدن پس کاری نمی شد کرد.باید تا حد امکان جدی صحبت می کرد تا حساب کار دستشون بیاد و خطایی نکنن.دلش نمی خواست اتفاق بدی براشون بیوفته.با صدای سرد و عمیقی شروع کرد.
...:بذارید اول خودم رو معرفی کنم.کریس صدام می کنن و رئیس کل بادیگاردای ققنوس منم.رئیس شمارو به من سپرده و باید در نبودش از من اطاعت کنید.مفهومه؟

..: بله قربان

سرشو تکون داد.
کریس: خوبه .حالا باید با قوانین ققنوس آشناتون کنم.
بذارید همین حالا یه چیزی رو بهتون بگم.ققنوس یه خانوادست و این خانواده سه تا قانون اصلی برای خودش داره.هیچ وقت، تاکید می کنم هیچ وقت این سه تا قانون رو از یاد نبرید وگرنه در صورت زیر پا گذشتن این قوانین ، نباید انتظار گذشت و بخشش رو داشته باشید.
مفهومه؟
بعدم با نگاه منتظر بهشون خیره شد.
..:بله
کریس:
قانون اول: ققنوس یه خانوادست اما فقط تا زمانی که شما هم متقابلا به ققنوس پایبند باشید.همتون می دونید که یه خائن جایی تو ققنوس نداره و جزای خیانت مرگه.
قانون دوم: اعضای خانواده تو شرایط سخت از هم حمایت می کنن و به هم احترام می ذارن ولی حریم شخصی خودشون رو دارن و به حریم شخصی دیگران احترام می ذارن.پس سرکشی تو کار بقیه و گزارش دادن کاراتون به همدیگه تا زمانی که بهتون نگفتیم باهم همکاری کنید،ممنوعه.
قانون سوم: داشتن روابط عاطفی و عشقی ممنوع.
فرقی نداره که طرف مقابلتون عضو ققنوس هست یا نه. دوست ندارم به خاطر چرت و پرتایی که موقع مستی یا سکس از دهنتون در می ره ، بعدش گند کاریاتون رو ماستمالی کنم .
مفهومه؟

زیر چشمی به هم نگاه کردن.کسی نمی تونست مخالفتی داشته باشه.هرچند که این سه تا قانون اونقدرا هم بد به نظر نمیومدن .به هر حال هیچ کدومشون فعلا قصد نداشتن خیانت کنن.خوششون هم نمیومد کسی تو کارشون سرک بکشه و قانون سومم که اصلا شامل حالشون نمی شد. البته کی می تونه آینده رو پيش‌بينی کنه؟

با صدای محکم جواب دادن.

..: بله قربان

کریس: خوبه .شما از این به بعد اینجا زندگی می کنید.اینجا عمارت غربی ققنوسه. غیر از اینجا چهار عمارت دیگه وجود داره که زیر مجموعه های ققنوس اونجا فعالیت دارن. تو این عمارت به غیر از شما،من و بادیگارد هایی که تو حیاط دیدید و چند نفر دیگه اینجا زندگی می کنیم.البته باید بگم که بادیگاردا به جز زمان سر کشی روزانه معمولا فقط موقع غذا و خواب پیداشون می شه پس بیشتر روز رو فقط شما تو عمارت هستید. اما حواستون باشه که خطایی ازتون سر نزنه. صبحانه هر روز تو بازه ی زمانی هفت تا نه صبح،ناهار تو ساعت یک تا سه و شام تو بازه ی هفت تا ده آمادست و این بستگی به خودتون داره که کی غذا می خورید یا با هم غذا می خورید یا نه .تا اینجا سوالی هست؟
صدای کسی شنیده نشد.
کریس: خب پس سوالی نیست. در آخر باید بگم که فعلا برای اینکه بیشتر با هم آشنا بشید و کنار بیاید تصمیم گرفتیم که شما دو به دو با هم هم اتاقی باشید ولی قانون دوم رو فراموش نکنید.تو کار همدیگه سرکشی نکنید.
با شنیدن این حرف به هم نگاه کردن.هیچ کدوم دوست نداشتن با یه غریبه هم اتاقی باشن ولی چاره ای نداشتن.
کریس: من خودم هم اتاقیتون رو با توجه به مسئولیتایی که تو ققنوس دارید و شخصیتاتون تعیین کردم.
بهشون نگاه کرد.هیچ کدوم راضی به نظر نمیومدن.
ولی این کارو از روی قصد انجام داد تا ببینه چطور با هم کنار میان.بهتر بود همین الان بهشون بفهمونه که حتی اگر از هم خوششون نمیاد باید سعی کنن کنار هم باشن و از هم حمایت کنن.
سر تکون داد و لیست رو باز کرد.
کریس: خیل خب .بذار ببینم. هان
هان: بله قربان؟
کریس: تو عضو اطلاعاتی ما هستی و مسئولیت جمع آوری اطلاعات با توءِ
سرشو برگردوند
با قفل شدن نگاهش رو فیلیکس ، هان تقریبا فهمید قراره چی بشه.
کریس: و تو فیلیکس.تو رابط ما تو معاملات مختلفی و شاید به عنوان هکر ازت استفاده کنیم‌.

Black (bts  ff)Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum