1

1.1K 57 2
                                    

ساعدمو روی پیشونیم میزارم و چشمامو میبندم. تا اینکه صدای گوش خراش مایلز باعث میشه از خوابی که داشتم توش فرو میرفتم بیرون بیام. نه اینکه صدای اون واقعا گوش خراش باشه، ولی وقتی داری سعی میکنی بخوابی صدای همه گوش خراش به نظر میاد.

- جید.
قبل از باز کردن چشمام نفس عمیقی میکشم.
+ مسیح مایلز. قرار نیست بزاری دو ثانیه چشمامو روی هم بزارم نه؟
- هی. میشه بلند شی؟ یه چیز مهم باید بهت بگم.

وقتی صداش رو میشنوم متوجه میشم که واقعا یه اتفاقی افتاده. من هفت ساله این آدم رو میشناسم و اون بهترین دوستمه. پس میتونم بفهمم که کی راست میگه. و این صدا یعنی "توی دردسر افتادیم."

از جام بلند میشم و روی کاناپه میشینم. آرنج هامو روی زانو هام قرار میدم و بعد دستامو به هم گره میزنم.
+ چیشده؟

به چشم های آبیش خیره میشم که نگران به نظر میان. دستشو روی صورتش میزاره و بعد زمزمه میکنه:
- چلسی.

با شنیدن اسمش قلبم به تپش میوفته. نه یه تپش قلب احساسی که وقتی تازه کات کرده بودیم میگرفتم، یه تپش قلب "چرا فقط تنهام نمیزاری؟"

+ خب؟
- خب..
+ میشه درست حرف بزنی؟
- خیلی خب. اونم قراره بیاد به آکادمی پیت.

دیگه تپش قلب ندارم. انگار قلبم یخ میزنه و دیگه خون رو پمپاژ نمیکنه. اخمی بین ابرو هام شکل میگیره و هرچقدر سعی میکنم چیزی بگم موفق نمیشم.

نمیدونم چند دقیقه توی سکوت میگذره. فقط متوجه میشم که مایلز سرشو توی دستاش میگیره و تنها چیزی که میتونم ببینم موهای بلوند تازه کوتاه شده‌شه. وقتی میگم کوتاه منظورم واقعا کوتاهه، یعنی تقریبا کچل.

آکادمی پیت جاییه که من قراره از این به بعد توش درس بخونم. یه آکادمی مخصوص رشته های هنری. من و مایلز قراره اونجا رشته ی طراحی لباس رو بخونیم. و حدود یه هفته ی دیگه قراره به اونجا نقل مکان کنیم.

یکی از خوبیای زندگی توی آمریکا اینه که تو میتونی با پسرا توی خوابگاه هم اتاقی باشی. که خیلی عجیبه. البته نه همه جا، ولی آکادمی پیت این قابلیت رو داره. و این یعنی من قراره با مایلز هم اتاقی باشم. که خیلی هیجان انگیز نیست. ولی خوشحالم که نیاز نیست آدمای جدید رو تحمل کنم.

- جید؟
صدای مایلز باعث میشه از فکر بیرون بیام و بهش نگاه کنم. بالاخره میتونم به حرف بیام و دو کلمه رو به زبون بیارم. به هر حال پیشرفت بزرگیه.

+ رشته‌ش چیه؟
به کاناپه تکیه میده و دستاشو روی پاهاش میزاره. انقدر قدش بلنده که وقتی روی کاناپه ی اتاق من میشینه زانو هاش تقریبا هم سطح سینه‌ش میشن.

- عکاسی.
جوابی نمیدم.
- این خیلی خوبه نه؟ یعنی کلا یه کلاس مشترک داریم.
وقتی دوباره ازم جوابی نمیشنوه، دهنش رو باز میکنه تا چیزی بگه که مامانم وارد اتاق میشه.

~ جید؟
چشم هاشو دور اتاق میچرخونه تا وقتی که من و مایل رو روی کاناپه های گوشه ی اتاقم پیدا میکنه.
~ اوه سلام مایلز! کی اومدی؟

مایلز، دقیقا همونطور که جلوی همه ی خانواده ها مؤدبه از جاش بلند میشه و به طرف مامانم میره. و در حالی که دستشو جلو میبره میگه:
- سلام خانم هندرسون.

مامانم لبخندی میزنه و در جواب دست مایلز رو تکون میده. بعد نگاهش رو از مایلز میگیره و به من میده.
~ خیلی خب. شما بچه ها بیاید برای ناهار.

مایلز نگاهی به ساعتش میکنه و میگه:
- اوه. نه ممنونم. من باید برم تمرین.
مایلز از وقتی یادمه بسکتبال بازی میکنه. نمیدونم که توش خوبه یا نه چون هروقت به زور منو میبره که مسابقه هاشو نگاه کنم فقط حواسم به گوشیمه و سعی میکنم که هروقت بقیه شادی کردن منم دست بزنم. که البته، چندین بار اتفاق افتاده که اشتباهی تیم مقابل رو تشویق کنم.

~ باشه. موفق باشی.
مایلز با لبخند سر تکون میده و بعد به طرف من برمیگرده. هنوز میتونم نگرانی رو از توی چشماش بخونم.
- خدافظ جید‌. بعدا بهت پیام میدم.

"باشه" ای که زیر لب زمزمه میکنم از چیزی که میخواستم آروم تره. و حتی مطمئن نیستم که مایلز اونو شنیده باشه. ولی تا من به خودم بیام اون از مامانم خدافظی کرده و از اتاق خارج شده.

صدای صندل های مامانم در حالی که از پله ها پایین میره رو میشنوم. از روی کاناپه بلند میشم و به سمت تختم حرکت میکنم. این خیلی دردناکه، من برای شروع کردن زندگی جدیدم هیجان داشتم و اون دوباره از ناکجا آباد پیداش شد. شاید یکم خواب کمکم کنه.

______________

پارت اول تقدیم شما =))

پارت اول تقدیم شما =))

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

مایلز جهت تصور بهتر.
شخصیت مورد علاقم از همین الان :'))

Always been you[lesbian]Where stories live. Discover now