*فوت کردن گرد و غبار فیکشن*
سلام عزیزای دلم💜
خیلی دلم واستون تنگ شده میدونید که؟؟؟؟؟؟نلین صحبت میکنه🗣️
حالتون چطوره؟؟ همه چی خوبه؟! زود تند سریع بیاید اعلام حضور کنید و منو از حالتون با خبر کنید تا خبر خوبمو بهتون بگم🤨
همونطور که مطلع هستید فصل امتحاناست و اون یکی رایتر عزیزتون درحال به فاک رفتن توسط امتحانات پایان ترم دانشگاهه😂
بنده هم شرایط کاریم یکم پیچیده شده و سنگین!
آمااااا؛
پارت جدید نصفش نوشته شده و تا آخر هفته یا حداکثر اول هفته بعد آپ میشه سوییتی های من💜جواب همهسوالاتتون هم توی این پارت میگیرید🙂
دوستتون دارم❤️
YOU ARE READING
Your eyes tell || VK || Completed
Fanfiction+ تمومش کن جونگکوک! دیگه تحمل این رفتارهای بچگانه ات رو ندارم! _ من نیاز ندارم که از زبونت بشنوم دوستم داری.. چشمات تهیونگ.. چشمات میگن! خلاصه : جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!! از نظر خودش...