*part 36*

6.7K 710 737
                                    

Song 👉 Louder than bobms By BTS

از جایی که داخل داستان میگم، این آهنگ رو👆 پلی کنین و با رایتر ها در زجه زدن همکاری کنید💔
تمام مدتی که این پارت رو مینوشتیم، این آهنگ روی تکرار بود. شاید متنش چندان به این پارت نخوره، ولی حس ریتمش خیلی به اون قسمت ها میخوره. چون موقع نوشتنش هم پلی میشد و اشک ریختیم🙂💔

با زنگ خوردن گوشیش، سرعت ماشین رو پایین آورد و گوشیش رو از توی جیبش برداشت. با دیدن شماره یونجون با اخم تماس رو وصل کرد:
+ مگه من‌ نگفتم تمام برنامه های امشب رو کنسل کن یونجون؟ چرا بهم زنگ زدی؟

× س..سلام رئیس.. من تمام برنامه هاتونو کنسل کردم فقط .. یکی اومده اینجا و خیلی اصرار داره ببینتتون.

تهیونگ ابروهاش بالا رفتن نگاهی به جونگکوک که از مستی چشماش خمار شده بود، داشت نگاهش میکرد و با دستش اشکال نامفهومی رو روی رون تهیونگ میکشید، انداخت.

+ من نمیتونم بیام یونجون، بهش بگو هر کاری داره فردا بیاد خدافظ.

گوشی رو قطع کرد و دوباره اونو توی جیبش گذاشت و دست جونگکوک رو گرفت و پشت دستش رو نوازش کرد و دوباره سرعت ماشین رو زیاد کرد.
جونگکوک لبخند احمقانش از بین نمیرفت. بعد مدت نسبتا طولانی امشب با تهیونگ رفته بود خوش گذرونی و بعد از کلی رقصیدن و کمی مست کردن داشتن به خونه برمیگشتن.

تهیونگ کنجکاو بود که کی این موقع شب باهاش کار داره ولی به بهانه این که نمیتونست جونگکوک رو تو اون حالت تنها بذاره افکارش رو پس زد.

وقتی توی خونه رفتن تهیونگ‌ مثل همیشه با بالا تنه لخت توی تخت رفت و منتظر شد پسر لباسش رو عوض کنه.

جونگکوک شلوارش رو با یه شلوار راحتی عوض کرد و اون هم با بالا تنه لخت، درحالی که برای تهیونگ حرف میزد و گاهی از حرف خودش میخندید، باعث کش اومدن لب های تهیونگش شده بود.

تهیونگ با لبخند به پسر که تند تند حرف میزد نگاه کرد و یه دستش رو تکیه گاه صورتش کرده بود‌. با دستش یه دونه به بغلش روی تخت ضربه زد و‌ با خنده از حرکتای پسرک شیرین گفت:

+ هی پسر کوچولو انقد راه نرو میخوری زمین با این وضعیتت بیا اینجا بخواب.

جونگکوک به دماغش چینی داد و همونجور که نامنظم قدم برمیداشت خودش رو روی تخت پرت کرد. غلتی زد و خودش رو به تهیونگ چسبوند.

Your eyes tell || VK || CompletedWhere stories live. Discover now