Songs for this part:
1. If I could fly by One Direction
2. Truly madly deeply by One Direction
صادقانه بگم؛
اصلا از شرایط ووت ها راضی نیستم!
خستگیِ ذهنیِ یک هفته تلاش برای نوشتن دو پارت توی تنم موند!💔
ما دوست نداریم برای آپ هرهفته شرط ووت بذاریم! ولی خب همین ووت ها و کامنت هاتون انگیزه ماست💜🌈
با این وجود دم همه ریدرایی که ووت و کامنت میذارن همیشه و تعدادشون هم کم نیست گرم. لاو یو❤+ دوستت دارم پسر کوچولوی من!
جونگکوک با شنیدن این جمله نفسش بند اومد. انتظار شنیدن هر چیزی رو داشت به جز این.. زبونش بند اومده بود و جرات نداشت تکون بخوره و حتی پیشونیش رو از تهیونگ جدا کنه یا حتی نفس بکشه!
از همون فاصله با تعجب و با چشم های درشت شده به چشمهای تهیونگ نگاه کرد تا مطمئن بشه. اول باخودش فکر کرد که تهیونگ فقط برای آروم کردنش، الکی گفته ولی..
اون چشم ها..
نه اثری از دروغ توش بود نه از شوخی..
نفسش تو سینه اش حبس شده بود و دستای تهیونگ رو توی دستاش فشار میداد. بدون این که متوجه باشه تمام فشار روحی ای که روش بود رو داشت روی دست های مرد خالی میکرد و تهیونگ متوجه حال پسر شده بود.تهیونگ که حال و روز جونگکوک و ناباوری توی نگاهش رو دید ادامه داد:
+ مگه همینو نمیخواستی بشنوی؟ دوستت دارم جونگکوک.. خیلی وقته که دوستت دارم. توعه لعنتی تونستی که قلب و روحمو مال خودت کنی.. همه این مرد مال توعه، و حالا همه تو مال منه. پس دیگه حق نداری حرف از رفتن بزنی. حق نداری حرف از مردن بزنی. فهمیدی؟ دیگه حق نداری با این حرفا آتیش به دلم بزنی! این اجازه رو بهت نمیدم!
_ م..من باورم ن..نمیشه!!
تهیونگ لبخند بی جونی به صورت ناباور پسر زد. لبهاش رو کنار گوش جونگکوک برد و با صدای آرومی ادامه داد:
+ دوستت دارم جونگکوک.. هر چند بار و تا هر زمانی که بخوای میتونم تکرارش کنم تا باورت بشه، تا بمونی!
تهیونگ سر پسر رو روی سینه اش گذاشت و لبها و بینی اش رو روی موهای پسر کشید و اونها رو بو کرد. جونگکوک از حس حرفای مرد و با تجزیه تحلیل کردن اون موقعیت، چشمه اشک خشک شده اش باز جوشید و صورتش خیس شد و توی بغل مرد فرو رفت و دستهاش رو دور مردش حلقه کرد. حالا دیگه واقعا مردش شده بود!
KAMU SEDANG MEMBACA
Your eyes tell || VK || Completed
Fiksi Penggemar+ تمومش کن جونگکوک! دیگه تحمل این رفتارهای بچگانه ات رو ندارم! _ من نیاز ندارم که از زبونت بشنوم دوستم داری.. چشمات تهیونگ.. چشمات میگن! خلاصه : جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!! از نظر خودش...