نمیتونستم هیچ عکس العملی نشون بدم از حرفش، بی حرکت رو زمین چهار دست و پا افتاده بودم و بهش زل میزدم.
𝗃𝗂𝗌𝗎𝗇𝗀 𝗉.𝗈.𝗏
من و کارینا بعد از بیرون اومدن جونگین از دستشویی دنبالش به بیرون حرکت کردیم ولی با صحنه ای روبرو شدیم که کاش نمیشدیم..
جونگین وسط اون همه جمعیت چهار دست و پا افتاده بود!
- بیا جلو کفشام رو بلیس.
این صدای هیونجین بود که میشنیدم؟!
داشت به جونگین میگفت چیکار کنه؟؟؟ اخمام توهم رفت از اینکه دوستم رو هربار زیر تحقیر و تمسخرش له میکرد، داشتم دیوونه میشدم.
یاد خط و نشون های جونگین افتادم که گفته بود دخالت نکنیم..
تو دلم گفتم: هه جونگینا من جیسونگم نه برگ چغندر.
سمت جمعیت رفتم و جلوی جونگین روبروی هیونجین وایسادم.
- فکر کردی چه خری هستی که هربار داری عقده هاتو سرش خالی میکنی؟
پوکر و خیلی ریلکس بهم زل زده بود، این بچه دماغو رو باید آدم میکردم.
ولی چجوری؟؟؟؟؟
مهم نیست باید یکبارم که شده شجاعتم رو جمع کنم تا به اون عوضی مادر به خطا بفهمونم جونگین بی کس و کار نیست.
تا خواستم حرفی بزنم لینو از کنار هیونجین چند قدم جلو اومد، به صورت کلافه پس گردنش رو مالش داد و نگاه کرد:
- نمیتونی یکبار دخالت نکنی؟!
- یا بچه شاشو مگه با تو بودم؟
خنده حرصی ای کرده و چشماشو با حرص به سمتم کشید:
- بچه شاشو؟!
- اره بچه شاشووو مشکلیه؟ تو ی بچه شاشو آشغالی و...
نذاشت حرفم تموم بشه که ی مشت تو صورتم کوبوند، یکم از سرجام جابجا شدم اما نیوفتادم.خداروشکر بدن نسبتا قوی داشتم وگرنه با همون مشت عین گوجه له شده میشدم.
موهام رو از پشت کشید و من رو به سمت از جمعیت برد.
- اخ ولم کن عوضی چته حیونننن. یا شاشو نیستی حالا ول کن ایی..
همونجور حرف میزدم و ناله و غر میزدم ولی اصلا توجهی نمیکرد. من رو وارد کلاس که خالی از دانش اموز بود کرد و من رو روی صندلی خودم نشوند. موهام رو ول کرد و روبروی من روی صندلی کارینا به صورت برعکس نشست.
از حرکتش یکم جا خوردم فکر کردم الان کولی بازی درمیاره یا میخواد منو به فاک اعظم بده. مچ دست چپم رو محکم گرفت و روی میز گذاشت بدون اینکه دستم رو ول کنه رو بهم کرد:
- من فقط یکبار میبخشم یکبار کوتاه میام. اگه دوباره بخوای روی من دربیای و چرت و پرت بگی یکاری میکنم از زنده بودنت پشیمون بشی هان جیسونگ..
لرز به تنم افتاد. یاا این دیگه چه خری بود، صدامِ یا یزید؟؟!!
هر خری هم باشه من میشم هیتلر ولی الان باید کوتاه میومدم وگرنه باید به فاک اعظم سلام میکردم.سرم رو پایین انداختم و چیزی نگفتم، تو فکر جونگین رفتم با رفتارای لینو کلا یادم رفت باید کمکش کنم. خواستم از جام پاشم که دستم رو محکم تر فشار داد همین کافی بود تا اخم دربیاد.
- اخ چ مرگتهه.
- زبون خوش حالیت نیست نه؟
بزور و با تهدید نگاهش دوباره اروم سرجام نشستم.مثل جغد پیر بهم زل زده بود.
- هاااا چته آدم ندیدی؟
- خداروشکر کن هیونجین رو تو مانور نمیده وگرنه جای جونگین تو....
با زنگ خوردن گوشیش حرف تو دهنش نصفه موند، دستم رو ول کرد و به گوشی نگاه کرد انگار همون بچه دماغو بهش زنگ زده بود؛ چون بدون هیچی حرفی از کلاس بیرون رفت.
بعد چند دقیقه سمت در رفتم خواستم بیرون برم که فهمیدم از پشت یکاری کرده در قفل بشه، بعد چندبار مشت و لگد فهمیدم پشت در صندلی گذاشته. با حرص داد زدم:
- یاااااا شاشویی سگ میکشمت.
𝗃𝖾𝗈𝗇𝗀𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
با رفتن لینو که جیسونگ رو از موهاش گرفت و سمت داخل مدرسه برد تمام بدنم به لرزه دراومده بود.میترسیدم، برای بار اول ترسیدم.
نمیخواستم دوستم بخاطر من مشکلی براش پیش بیاد، اون حقش نیست.نباید دخالت میکرد جیسونگِ احمق!
- منتظرم زود!
نگاهم به سمتش رفت.اخماش توهم بود و پای چپش رو ریتمی روی زمین میزد که نشونه ای انتظارش بود.
- میشه به لینو بگی دست از سر دوستم برداره؟
صدام میلرزید، نمیخواستم جلوش ضعف نشون بدم ولی ترسی که ازش داشتم هر لحظه بیشتر میشد.
نفسام نامنظم شده بود، نیازم به اسپری هنوز زود بود ولی اگه این استرس و تپش قلبم بیشتر بشه مشکل ساز میشد. دوباره ادامه دادم:
- هرچی بگی قبول میکنم، لطفا...
- کفشم!
به کفشش اشاره کرد و نذاشت حرفم رو تا آخر بزنم.
کارینا خواست دخالت کنه که یکی از پسرای بزرگتر دوتا دستاش رو از پشت به کمرش قفل کرد و نذاشت، اونم زوری نداشت تا کاری کنه.
همه یا میخندیدن یا از ترس جیکشون درنمیومد. چهار دست و پا همونجور که لباسام رنگ خاک رو به خودش گرفته بود به سمت کفشش رفتم، اب دهنم که از استرس مزه تلخی گرفته بود رو قورت دادم. سرم رو آروم سمت کفشش خم کردم...
- جونگین نکن، احمقققق.
اره احمق بودم. احمقانه این پست فطرت رو دوست داشتم، احمقانه فقط میخواستم کنارش باشم حتی شده این شکلی.واقعا احمقم..
ی قطره اشکم از چشمام سرازیر شد و روی کفش هیونجین فرود اومد. اروم لیس کوچیکی به جلو کفشش کشیدم.
- بیشتر آشغال.
همه بلند خندیدن همه به غیر از کارینا و چند آدم ترسو. کارینا از ناراحتی و گریه سرش رو پایین انداختم بود و چشماش رو بسته بود تا این صحنه رو نبینه. ی لیس دیگه رو کفشش کشیدم.
لیسا همزمان از این صحنه فیلم میگرفت.
- تا نگفتم واینستا
همینجور اروم لیس میزدم. قلبم از شدت خواستن و نخواستنش تند تند تو دلم میکوبید.
نمیدونستم چرا اینجوری ام. بین خواستن و نخواستنش این آم معطلم معلومه که نباید بخوامش..اون برای من نیست، اون ازم متنفره!
ی بوسه ناخواسته روی کفشش زدم که از چشمای هیونجین دور نموند. اخماش توهم رفت و اروم لب زد:
- کافیه
موبایلش رو از جیبش دراورد و ی تک زنگ کوتاه زد و موبایلش رو توی جیبش گذاشت.
- اگ دفعه بعد کاری که بگم رو نکنی اینباره باید به جای کفش دیکم رو بلیسی، فهمیدی؟
- ب..بااشه..
لینو با سرعت سمت هیونجین اومد و تو گوشش چیزی گفت، اون هم فقط با تکون داد سرش حرفش رو تایید کرد. بدون هیچ حرفی هیونجین و دار و دسته اش از فاجعه ای که برام درست کرده بودن دور شدن.
کم کم همه بچه های که دورمون جمع بودن پخش و پلا شدن، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده بود.
کارینا سمتم اومد و بازوم رو گرفت تا بلندم کنه دستش رو آروم از بازوم بیرون کشیدم و خودم پاشدم.
- خیلی احمقی!
- میدونم..
- خیلی نامردی خیلی...
نذاشتم حرفش تموم بشه:
- میدونم کارینا، این مشکل منه خودت رو دخالت بدی بدتر میشه پس کنار بکش..
- اوپااااااااا
با نق و بغض اوپا رو کشید. دستام رو توی جیب شلوارم گذاشتم و سمت کلاس رفتم. میدونستم اتفاقی برای جیسونگ نیوفتاده چون لینو مثل هیونجین نبود، البته به اندازه هیونجین نبود!
با دیدن صندلی پشت دستگیره در پوزخند تلخی زدم.
- بچه شاشووو گفتم در رو باز کن.
گوشم رو به صورت نمایشی انگشت کردم انگار که صداش مخم رو نشونه گرفته باشه.
صندلی و کنار زدم که با هل دادن جیسونگ سمت در یکی بود از کلاس پرت شد بیرون و روی زمین افتاد. پوکر نگاهش کردم و دستم رو سمتش دراز کردم.
- پاشو
- چیشد، چه اتفاقی افتاد.
همونجور که حرف میزد دستم رو گرفت و از روی زمین بلند شد.
میخواستم از جواب دادن بهش طفره بدم که کارینا گفت:
- چی میخواست بشه..این احمق انجامش داد..
با شنیدن حرفش یقم رو محکم دو دستی توی دستش گرفت مماس صورتش نگهم داشت.
- چه غلطییی کردی جونگیین
میدونستم جیسونگ به همون اندازه که مهربون و شوخ طبع بود به همون اندازه میتونست وحشی و عصبی بشه.
- ابله، یقم ولش کن
- گفتم چههه غلطی کردییییی!
_______________________
این هم از پارت چهارم امیدوارم دوسش داشته باشین..
ووت و کامنت یادتون نره:>
YOU ARE READING
𝖶𝗋𝗈𝗇𝗀 𝖢𝗁𝗈𝗂𝖼𝖾 | 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗂𝗇
Fanfictionاین فیک بازگردانی میباشد ❗❗ 𝖼𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾 𝗌𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 1 𝗌𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 2 : @ylutic 𝗆𝖺𝗂𝗇 𝖺𝗎𝗍𝗁𝗈𝗋 : @zizi3700 خیلی برام سخته که باهات تو یک کلاسم، درسته که ته کلاس میشینی ولی دونستن اینکه تو هم توی دنیای من زندگی میکنی دلم رو به لرزه درمیار...