22 : 𝗇𝖾𝗐 𝗅𝗂𝖿𝖾 .

427 60 16
                                    

لب پایینم رو با زبون خیس کردم و با تمسخر بهش خیره شدم، میتونستم صدای خس خسم رو بشنوم و این نشونه ضعف همیشگیم بود.
- میخوای بازی کنی؟
سمتش قدم برداشتم. انگار که از حرکتم جا خورده بود. دیگه بسم بود هرچی کوتاه اومده بودم. مماس صورتش وایسادم و مچ دستش که اسپری رو داشت محکم گرفتم و فشار دادم دوباره تکرار کردم:
- میخوای با من بازی کنی؟
فقط صدای اب دهنی که قورت میداد رو شنیدم.
- داری چه غلطی میکنی؟
با حرص چشامم رو ی دور چرخوندم و دست یجی رو ول کردم. سمت عقب برگشتم. قابل پیشبینی عینِ همیشه، هیونجین داشت از یجی دفاع میکرد.
خواستم چیزی بگم که هیونجین از کنارم به سرعت گذشت و کنار یجی ایستاد.
مچ دستش رو محکم تو دستش گرفت و فشار داد. جوری که کل سالن صداش اکو بشه داد زد:
- گفتم داری چه غلطیی میکنی؟
- م...من
- من چی هااا؟
با ترس و شوک فقط به عربده های هیونجین که تو صورت یجی میزد گوش میدادم.
اون داشت از من دفاع میکرد؟ ولی واسه چی؟ اصلا چرا سرِ یجی داد زد مگه اون عشقش نیست؟
همونجور که داشتم تو ذهنم دنبال جواب منطقی برای این رفتار غیرقابل باور هیونجین میگشتم، هیونجین رو روبروم دیدم.
نمیدونم چند لحظه تو فکر بودم که نتونستم شاهد هیونجینی باشم که بخاطرم دعوا میکرد و الان هم اسپری رو جلوم گرفته بود.
- چه مرگته خوابی؟ میگم اسپری رو بگیر.
- عوه..م..ممنون..
نمیدونم چرا ولی این وضعیت بودن کنارش رو دوست داشتم. باید اعتراف کنم جونگینی که هیونجین باعث مرگش شده الان داره بهش ی زندگی جدید میده.
دستش رو پشت گردنم گذاشت و سرم رو به جلو و مماس صورتش قرار داد.
نفساش به صورتم میخورد این دیوونم میکرد.
ناخواسته اب دهنم رو قورت دادم و زبونم رو روی لبم کشیدم.
اروم و خشدار زمزمه کرد:
- نکن توله
- هان؟
- دیوونم نکن.
نفسم خود به خود نامنظم شد و این از چشم هیونجین مخفی نموند.
- هی چته؟
سرش رو عقب برد و اسپری رو تکون داد و تو دهنم گذاشت و دوبار تو دهنم اسپری زد.
طولی نکشید که نفسم به حالت نرمال برگشت.
بازوم رو گرفت و من رو سمت یجی کشوند.
- یجی همونجور که تو واسم عزیز و مهمی، این هم برام مهمِ!
من براش چی ام؟ مهمم؟؟؟ ناخواسته سکسه ام گرفت و با پشت استین جلو دهنم رو گرفتم تا سکسکه نکنم.
هیونجین نگاهش رو بهم انداخت و حرکاتم رو برانداز کرد. اروم و خمار لب زد:
- کیوت.
دوباره به یجی نگاه انداخت و حرفاش رو ادامه داد.
- این پادوئه منه وسلیه ی منه...قرار نیست حتی کوچیکترین اسیبی بهش بزنی چون با من طرفی...
اصلا به هیچ جام نبود که من رو با وسیله بودن و پادو بودن مقایسه میکرد.
اینکه الان داشت سر یجی به خاطر رفتارش با من داد و بیداد میکرد حالم رو خوب میکرد.
چون اون فرد هیونجینِ که اینکار رو برام میکنه.
سرش رو نزدیک گوشم اورد و اروم لب زد:
- حق نداری دیگه اسیب ببینی، فقط من این حق رو دارم که بهت درد بدم.
ازم جدا شد و سمت اکیپش قدم برداشت.
یکم طول نکشید که یجی با عصبانیت بهم نزدیک شد.
- تقاص همه این ها رو میدی؛ اون هم با مرگت!
بهم تنه زد و ازم گذشت... اون دختر ی تخته اش کم بود ولی وقتی قضیه به هیونجین ربط پیدا کنه، کنار اینکه ی تخته اش کم میشد ی جانی هم میشد.
پوفی کردم و روی زمین همونجا نشستم.
اقای کیم چند لحظه بعد از درگیری من و یجی اعلام کرد تا اخر میفته برای هفته اینده. این ی شانس خوب برای منی که مشکل ریوی داشتم بود.
امروز اتفاقای افتاده بود که حتی او اول سال فکرش رو نمیکردم این هیونجین باشه که این کار رو بکنه.
هیونجین به جونگین زندگی جدید داده بود، با این تفاوت که درکنار حس عشق ازش متنفرم...

𝗃𝗂𝗌𝗎𝗇𝗀 𝗉.𝗈.𝗏
لینو کنارم روی زمین بازی نشسته بود. باورم نمیشد الان کنارش بدون هیچ درگیری ای نشستم. چهار زانو نشسته بودم که دست چپش رو روی قسمت داخلی رونم کشید.
- یااااا چته؟
- میخوای ددی رو ناراحت کنی؟
پیشونیش رو روی کتفم گذاشت و اروم قسمت داخلی رونم رو با دست چپش میمالید.
- هی لینو ی عالمه ادم اینجا هستن.
- خوب؟
- خوب شاشو خان اگه ببینن چی؟
چونم رو گرفت و سرم رو سمت خودش برگردوند و لبم رو تو کمتر دژ چند ثانیه با لبش مهر کرد.
بعد از چند ثانیه لبش رو ازم جدا کرد و اروم و خمار دم گوشم زمزمه کرد:
- کیوت
کارینا با دیدنمون نیشش تا بناگوش باز شده بود با ی دستش جلو دهنش رو گرفته بود و با دست دیگش علامت اوکی رو نشون میداد.
با اخم بهش نگاه کردم و اونم به نشونه تسلیم دوتا دستاش رو بالا برد و راهش رو سمت سونگمین و جکسون که تازه داشت باهامون جور میشد کج کرد.
میدونستم توی این مدرسه رابطه داشتن چیز بدی نیست ولی اینکه الان هردوتامون پسریم و داریم اینکار رو تو جمع انجام میدیم یکم که نه خیلییی باعث خجالتم میشد. چ
یهو وسط فکر و خیال، دستم رو گرفت و من رو روی پاهاش نشوند.
- بیبی من...
دوباره لباش رو روی لبام گذاشت با ارامش شروع کرد به مک زدن.
اون من رو به چه چشمی میبینه؟ واقعا تو رابطه ایم یا...اونم حسش مثل منه؟

𝗃𝖾𝗈𝗇𝗀𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
طولی نکشید چه همه لباساشون رو با لباس فرم مدرسه عوض کردن، همه غیر از من!
وقتی وارد رختکن شدم جای لباس فرم فقط چند تیکه از لباسام رو پیدا کردم.
حدسم روی یجی بود. اون فقط میتونست این کار رو بکنه ولی خوب یادمِ که همش کنار هیونجین بود مثل ادامس وا رفته. پس کی وقت کرد که اینکار رو بکنه؟
شاید یکی رو اجیر کرد که اینکار رو انجام بده.
پولی از کلافگی این همه اتفاقات خوب و بد امروز زدم و سمت حیاط مدرسه رفتم.
کنار دوچرخم که رسیدم رو زانوهام نشستم مشغول باز کردن قفل نه چندان ایمنش شدم.
با صدای پای یکی از باز کردن قفل دوچرخم منصرف شدم...هیونجین بود. باید تا الان رفته بود اینجا چیکار میکرد؟
بدون هیچ حرفی کولش رو سمت من پرت کرد. بی هوا از این عکس العمل یهویی کولش رو دو دستی گرفتم و سوالی نگاهش کردم.
- چیشده؟
- باهام میای.
- باهات بیام؟ کجا اخه؟
صورتش رو نزدیک صورتم اورد و اروم لب زد:
-خونم!

_____________________
این هم از پارت جدید.
بلاخره ی حرکتی از هیونجین دیدیم..
امیدوارم دوسش داشته باشین.
ووت یادتون نره...

𝖶𝗋𝗈𝗇𝗀 𝖢𝗁𝗈𝗂𝖼𝖾 | 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗂𝗇Where stories live. Discover now