یک تای ابروم بالا رفت و بهش نگاه کردم..
میخواستم حرفاش رو تو ذهنم آنالیز کنم.. جدا بشیم..
جواب چکاپ..
دستش رو از روی دهنم برداشتم و جدی بهش زل زدم و اروم خشدار گفتم:
- رابطه ما چه ربطی به چاکاپت دارهه؟؟
- فقط نمیخوام درگیر من باشی..
- همین الان هم درگیرتم. دیگه حرفای از جدایی و این کوفت و زهرمار ها نزن اوکی؟؟𝗃𝖾𝗈𝗇𝗀𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
داشتم به چشمای لرزون ولی صورت جدی و بدون حسش نگاه میکردم، اون واقعا عاشقم بود..
اما چرا انقدر دیر..
چرا باید دیر انقدر متوجه عشقش به من میشد..
اگه قرار بود ذره ذره بمیرم حاضرم بودم این اتفاق جلوی اون پیش نیاد، باید رهاش میکردم..
اون هنوز وقتش رو داشت، اون باید با ی ادم جدید اشنا میشد و من رو فراموش میکرد.. باید فراموش بشم..
همونجور که بهش خیره بودم که دستش رو روی گونه ام گذاشت و لبش رو روی لبم گذاشت
با دست قفسه سینه اش رو به عقب هل دادم
- نکن حالم بده ممکنه مریضت کنم..
- خفه شو جونگین
لبش رو دوباره روی لبم گذاشت و شروع کرد به مکیدن، دلم ضعف میرفت و از طرفی حس ضعف و بی طاقتی که بخاطر مریضی بود باعث شده بود نتونم کامل از بوس هاش لذت ببرم.𝗌𝗍𝗋 +18
بعد از اینکه لبهای خوش حالتش رو، روی لبهام گذاشت، مشغول مکیدن و بوسیدن لبهام شد. ماهرانه لبهاش رو روی لبهام میلغزوند و حرکت میداد و باعث میشد برای ادامهی کارش کنجکاو بشم. یانگ جونگین با وجود اینکه یه پسر بود درست مثل خودم، داشت باهام کاری میکرد که عقلم رو از دست بدم.
همونطور که مشغول بوسیدن لبهام بود، دستم رو زیر تیشرتش بردم و مشغول لمس کردن نوک سینهاش شدم. بخاطر برخورد انگشتام با نیپلهای حساسش، شوکه شده سرش رو عقب کشید و با لحن نیازمندی لب زد:
+ ددی..
- هیش... آروم باش بیبی بوی.. آروم باش...
تیشرتش رو بالا دادم. زانوم رو بین پاش قرار دادم و مجبورش کردم تا پاهاش رو از هم فاصله بده. با دیدن عضوش که تحریک شده بود و حتی از روی لباس زیرم معلوم بود، فهمیدم از اینکار داره لذت میبره. میخواستم با بوسیدن دوباره لبهاش کارم رو ادامه بدم که با دیدن صورت خیس از عرقش منصرف شدم. حال جونگین خوب نبود... الان وقتش نبود...
از جونگین فاصله گرفتم.
+ دد.. ددی..!؟ دیگه منو دوست نداری؟
با لحنی که ناراحتی توش موج میزد گفت و سعی کرد جلوی خیس شدن چشمهاش رو بگیره. از جاش بلند شد و لباس زیرش رو درآورد و گوشه ای انداخت.
سعی کردم متوقفش کنم. حال جونگین الان خوب نبود و این رابطه فقط به خودش آسیب میزد.
- گوش کن جونگین... حالت خوب نیست.. نباید به خودت فشار بیاری...
بدون اینکه توجهی به حرفام بکنه، روی پاهام نشست و آروم باسنش رو روی دیکم تکون داد. از حس خوب باسن خوشفرمش روی عضوم، ناخواسته ناله خفهای از بین لبهام در رفت.
لبهاش رو روی گردنم گذاشت و گاز کوچیکی گرفت.
- آخ!
با شنیدن صدای نالهام، مشغول لیس زدنِ جای گازش شد و در آخر بوسه کوچیکی روی ردِ دندونش گذاشت. خنده شیطنت آمیزی تحویل داد که با لبخند معصومانه روی لبش در تضاد بود.
بیبی بوی شیطون!
دکمههای پیرهنم رو باز کرد و همزمان با کنار رفتن پارچههای مزاحم بدنم رو لمس میکرد و گهگاهی قسمتهایی از بدنم رو میبوسید. بعد از اینکه کارش با دکمه ها تموم شد، لباس رو کامل درآورد و گوشه ای انداخت. با چشمهایی که مثل همیشه کلی حرف توی خودشون جا داده بودن بهم خیره شد. دستش رو دور گردنم انداخت و کنار لبم رو بوسید. خواستم لبهاش رو ببوسم اما عقب کشید.
از روی پاهام بلند شد و روی زمین زانو زد.
+ میخوام یه چیزی.. بهت بدم...
کمربندم رو باز کرد و بعد عضوم رو از داخل باکسرم در آورد و قسمتی از اون رو وارد دهنش کرد. با وجود اینکه چندباری برام ساک زده بود، اما هنوز به سایزم عادت نکرده بود و نمیتونست توی یه حرکت همهاش رو توی دهن کوچیکش جا بده.
بعد از اینکه کمی عضوم رو توی دهنش جا به جا کرد، سعی کرد حجم بیشتری رو توی دهنش جا بده. بعد از مدتی وقتی حس کردم صورتش بخاطر تنگی نفس داره قرمز میشه، عضوم رو بیرون آوردم و به تند تند نفس کشیدنش خیره شدم.
دستش رو گرفتم و روی تخت انداختمش. انگشت اشاره و وسطم رو واردش کردم و حرکت دادمشون. با اینکه تعداد دفعاتی که باهم رابطه داشتیم از دستم در رفته بود اما همچنان مثل روز اول تنگ بود و باید قبل از رابطه کلی آماده میکردمش تا اونم بتونه مثل من لذت ببره.
شقیقهاش رو بوسیدم و انگشت سومم واردش کردم و داخلش حرکت دادم. همزمان به صدای نالههاش که لا به لاش اسمم رو صدا میزد گوش دادم.
بعد از مدتی انگشتام رو بیرون کشیدم و عضوم رو جایگزین کردم. قبل از اینکه عضوم رو واردش کنم نگاه نامطمئنی بهش انداختم.
- جونگین.. اگه... اگه اذیتی میتونیم.. بعدا انجامش بدیم...
+ من میخوامت... هیونجین.. من الان میخوامت!
با دیدن نگاه مطمئنش، سرم رو تکون دادم و عضوم رو تو یه حرکت واردش کردم. همزمان لبش رو به بازی گرفتم و مشغول مکیدن لبهاش شدم تا حواسش رو از درد پایین تنهاش پرت کنم.
بعد از چند دقیقه وقتی احساس کردم دیگه اون درد اولیه رو نداره، از لبهاش دست کشیدم و به سمت گردن و سینه سفیدش جمله ور شدم. جاهایی که بهترین مکان برای ثبت مهر مالکیت من روی جونگین بود! آی.ان، یانگ جونگین، مال من بود. پسری که الان زیرم داشت ناله میکرد مال من بود و هیچکس حق نداشت جز من توی این حالت ببینتش!
با صدای ناله بلندش برای چند ثانیه مکث کردم. خودشه.. ضربههام رو به نقطه لذتش از سر گرفتم. جونگین همونطور که اشکهاش رو پاک میکرد تیکه تیکه زمزمه کرد:
+ ددی.. ددیی... آه.. آههه.. اونجا.. اونجا خوبه... آرهه..
اسپنک آرومی به رونش زدم و رونش رو توی مشتم گرفتم. اون مال من بود... جونگین مال من بود!
بعد از یه مدت با تنگ شدن سوراخش دور عضوم نالهای کردم و دیکم رو بیرون کشیدم و روی شکمش کام شدم. جونگین هم چند دقیقه بعد از من با فشار روی شکمش کام شد. آروم دستش رو روی مایع سفید رنگی که شکمش رو پوشونده بود کشید و اونها رو باهم قاطی کرد.
+ الان مام اینجوریایم...+18 𝖾𝗇𝖽
ازش اروم جدا شدم و با دستمال کناری تن و بدنش رو تمیز کردم و همون لباسای قبلی رو تنش کردم، لباساش اونقدر هم کثیف نشده بودن.
لباس های خودم رو تن کردم و روی جونگین پتو کشیدم تا سرما نخوره.
ازش فاصله گرفتم و روی کاناپه کنار تخت لش کردم.
واقعا انتظار نداشتم تو این وضعیت این کار رو انجام بره و تا اینجا پیش بره..
بهش نگاه انداختم که اروم خوابیده بود، توجه ام به موبایلش که کنار تخت بود جلب شد نمیدونم چرا حس کنجکاویم بهم میگفت چکش کنم..
سمت گوشیش رفتم و برش داشتم و بعد از اینکه توی دستم گرفتمش دوباره سمت کاناپه برگشتم و روی دراز کشیدم، صفحه موبایل رو روشن کردم.
داخل چت رومش چیز خاصی نداشت.
ی نوتیف از اینستاگرام داشت.. اینستاش رو باز کردم.
اولین کاری که کردم رفتن تو سرچاش بود..
تنها سرچی که داشت پیج من بود. باورم نمیشد این بچه کاملا خودش رو برای من غرق کرده بود...
لبخندی زدم و توجه ام رو به نوتیفش دادم، یکی برای پنج ساعت پیش تگش کرده بود..
برام عجیب بود.. کسی که اصلا فالووش نداره و کاملا پیچش بسته اس بدونه هیچ پروفایلی..
قسمت استوری رو باز کردم و با دیدن چیزی که تو استوری بود توی جام نیم خیز شدم..حتی اگه دلت با من نباشه، بازم فقط مال منی!!
______دندونام رو بهم سابیدم و جونگین که تو عالم خواب بود نگاه انداختم..
ی کاری میکنم که بفهمه تو فقط مال منی!!________________________
پارت جدید
امیدوارم دوسش داشته باشین
غلط املایی هام رو نادیده بگیرین
ووت یادتون نره خوشگلا.
YOU ARE READING
𝖶𝗋𝗈𝗇𝗀 𝖢𝗁𝗈𝗂𝖼𝖾 | 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗂𝗇
Fanfictionاین فیک بازگردانی میباشد ❗❗ 𝖼𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾 𝗌𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 1 𝗌𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 2 : @ylutic 𝗆𝖺𝗂𝗇 𝖺𝗎𝗍𝗁𝗈𝗋 : @zizi3700 خیلی برام سخته که باهات تو یک کلاسم، درسته که ته کلاس میشینی ولی دونستن اینکه تو هم توی دنیای من زندگی میکنی دلم رو به لرزه درمیار...