نفهمیدم چی شد ولی فهمیدم یکی داره من رو با خودش میبره.
میتونستم حس کنم تو بغلشم. با نشستن روی زمین همونجور که نفسام کم و کمتر میشد چشمام رو بزور از هم باز کردم.
به اطراف که نگاه کردم فهمیدم تو حموم رختکنم. به جلوم خیره شدم و با دیدن اون صورت عصبی نفسم بیشتر پا به فرار گذاشت. هیونجین بود...
- ولم.....کن
- خفه شو. یک بارم که شده خفه خون بگیر احمق
دوش بالای سرم رو توی دستش گرفته و آب سرد رو باز کرد و روی صورتم گرفت.
جلوم چهار زانو نشست و چونم رو توی دستش گرفت و همزمان روی تنم اب سرد میریخت.
- ن..نک..ن
- گفتم خفه شو!!
اشکم بین خیسی صورتم گم میشد. بغض داشتم و گِله! چرا ولم نمیکرد؟
اروم لب زد:
- اسپری ات کو؟
اروم تو صورتم چندبار زد تا نفس کشیدن یادم نره و باز گفت:
- میگم اسپری ات کو لعنتی
- شک..ست.. یجی..𝗁𝗒𝗎𝗇𝗃𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
با به یاد اوردن اون روز چشمام رو محکم بستم و باز کردم. کت یونیفرم رو از تنش دراوردم و شروع به باز کردن دکمه های پیراهنش کردم.
- با دست چپش مچ دستم رو گرفت
با سرفه و نفس هایی که به زور میکشید گفت:
- چی.. چیکا...ر...می..کنی؟؟
بدون اینکه به حرفش توجه کنم مچ دست ضعیف تر از همیشش رو از روی دستم کنار زدم و پیراهنش رو از تنش خارج کردم.
چشمم به کف دستش افتاد. انگار زخمش بیشتر شده بود. اخمم تو هم رفت و با عصبانیت آب سرد رو روی تنش گرفتم.
- دهنت رو وا کن.
از روی بیچارگی آروم دهنش رو وا کرد...
انگشتم رو تا ته تو دهنش فرو بردم و باعث اوق زدنش شدم.
- هیشششش ارومم ارومممم.
قلبم ناخواسته بیقرار شده بود. چه مرگم بود. فقط داشتم کمکش میکردم تا حال لعنتیش خوب بشه.
نفسش کم کم به تعادل رسیده بود. نگاهم به وسط پاهاش افتاد.
چجوری تو این شرایط شق کرده بود؟
اونم وسط این اتفاق و جلو ی پسر..
چشماش خمار بود اما با نفرت بهم خیره شده بود.
- با اون چشمای برزخی نگام نکن. فهمیدی؟
هنوز با نفرت نگام میکرد که اروم سیلی به گوشش زدم.
- فهمیدی یا نهه؟
برای اینکه نفسش بهتر شه چونش رو محکم تر فشار دادم و باعث شدم دهنش رو از هم باز کنه.
لبم رو روی لبش گذاشتم و نفسم رو تو ریه اش خالی کردم.
ازش فاصله گرفتم و ی سیلی دیگه بهش زدم.
این بار طولانی تر از قبل لبم رو به لبش متصل کردم. خواستم ازش فاصله بگیرم که ناله اش بلند شد.
- اومممم
ازش یکم فاصله گرفتم و خمار و عصبی بهش زل زدم
- چرا تحریک شدی؟؟
سرش رو به طرف مخالف برگردوند تا باهام چشم تو چشم نشه.
باز چونش رو تو دستم گرفتم و سرش رو سمت خودم برگردوندم.
- وقتی باهات حرف میزنم تو چشمام نگاه کن ای ان. گفتم چرا تحریک شدی؟
- به تو ربطی نداره
+ 18 𝗌𝗍𝗋
با عصبانیت زیپ و دکمه شلوارش رو باز کردم و دیکش رو از شورتش اروم بیرون کشیدم.
- دست نزنن چیکار میکنیی؟
- به من ربط نداره؟
محکم دیکش رو بالا و پایین کردم. فکر نمیکردم ی دیک انقدر ظریف و خوشرنگ وجود داشته باشه. سر صورتی ای داشت.
به چشمای جونگین زل زدم، خمار بود و داشت حرکات دستم رو نگاه میکرد.
دهنش نیمه باز بود و زبونش رو ناخواسته بیرون انداخته بود. ناله اش دوباره دراومد.
- عاههه های
خواستم جلو دهنش رو بگیرم برای همین روش خم شدم و شروع کردم به مک زدن لباش. لباس به طور غیرمنتظره ای نرم و خوشمزه بود. من گی نیستم ولی چرا حالا دارم اینکارا رو میکنم..؟
درسته دارم باهاش بازی میکنم... اون ی اسباب بازی جدیدِ فقط!
ازش یکم فاصله گرفتن و سر دیکش رو با انگشتام مالش دادم.
- عاااه عاه نکن...عاهههه
انگشت اون یکی دستم رو تو دهنش گذاشتم و اروم و با صدای خشدار گفتم:
- ساک بزن....
شروع کرد به ساک زدن. اون واقعا عین ی شیری بود که حالا تبدیل به ی گربه خونگی شده.
وقتی متوجه شدم نفسش کامل به حالت نرمال برگشته دستم رو از دهنش خارج کردم و تند تند دیکش رو بالا پایین کردم.
- فاک، چرا آبت نمیاد؟
دستم رو از روی دیکش کنار زد و شلوارش رو پایین داد. پاهاش رو از هم باز کرد...
با ی دستش شروع کرد به جق زدن و با اون دستش...
چشمام با دیدن این صحنه گرد شد.
داشت با انگشتش رو سوراخ کونش رو میمالید.
- عاهه... برو بیرونن.
+ 18 𝖾𝗇𝖽اون داشت چیکار میکرد؟ ازش فاصله گرفتم و از اونجا به سرعت خارج شدم.
𝗃𝖾𝗈𝗇𝗀𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
یهو کامم اومد و روی شکمم ریخت.. تازه به خودم اومدم.
داشتم چه گوهی میخوردم جلوش... فاک فاک
نباید این اتفاق میافتاد. لباسای خیسم رو تنم کردم و از سالن خارج شدم.
خوشبختانه کسی نبود به جز سونگمین.
- چیشده جونگین چرا خیس شدی؟
- چیزی نیست، جیسونگ رو ندیدی؟
- چرا با کارینا بود با هم داشتیم دنبالت میگشتیم.
یاد لب های هیونجین روی لبم افتادم و اصلا حواسم به وراجی های سونگمین نبود.
هیونجین منطق نداره. اون فقط داره باهم بازی میکنه...
بدون اینکه به سونگمین توجهی کنم از کنارش گذشتم.
هوای بیرون سوز داشت و باعث میشد از دهنم بخار خارج بشه.
امروز من بازم باختم... نه به اون، بلکه به خودم.
جونگینِ مرده هنوز میخواد نفس بکشه ولی من اون رو زنده به گور میکنم..._________________________
این هم از پارت جدید
هیونجینی که داره به حس های جدیدی پی میبره و جونگینی که داره سعی میکنه حسی که به هیونجین داره رو نابود کنهههه🥲🥲
روال آپ به منوال قبل برمیگرده خوشگلا..
ووت یادتون نره.
YOU ARE READING
𝖶𝗋𝗈𝗇𝗀 𝖢𝗁𝗈𝗂𝖼𝖾 | 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗂𝗇
Fanfictionاین فیک بازگردانی میباشد ❗❗ 𝖼𝗈𝗆𝗉𝗅𝖾𝗍𝖾 𝗌𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 1 𝗌𝖾𝖺𝗌𝗈𝗇 2 : @ylutic 𝗆𝖺𝗂𝗇 𝖺𝗎𝗍𝗁𝗈𝗋 : @zizi3700 خیلی برام سخته که باهات تو یک کلاسم، درسته که ته کلاس میشینی ولی دونستن اینکه تو هم توی دنیای من زندگی میکنی دلم رو به لرزه درمیار...