12 : 𝖻𝗅𝗈𝗈𝖽𝗒 𝗌𝗁𝗈𝖾𝗌 .

413 62 6
                                    

𝗃𝖾𝗈𝗇𝗀𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
منظورش چی بود؟
یعنی نگران بود که زخمی شدم؟ اگه اینطوری باشه که هر روز خودم رو بابتش زخمی و خونی میکنم تا نگرانم بشه.
- منظورت چیه؟
مچ دستم رو که خون ازش چکه میکرد بالا آورد و با چشماش بهش اشاره کرد.
- باهام بیا کودن!
من رو دانلود اتاق درمان هل داد و در رو پشت سرمون بست.
کارینا به در اتاق میزد و داد میزد:
- چه بلایی میخوای سرش بیاری؟
هیونجین پوفیوز از کلافگی کرد و به صورت نمادین با انگشت وسطش پیشونیش رو فشار داد و لب زد:
- اگه تو خفه نشی ی بلایی سرش میارم.
انگار تنها این حرف کافی بود که ساکت شه. درسته کارینا شجاع بود ولی ترس اذیت کردن من توسط این موجود دوپا رو همیشه داشت. خیره به کف دستم شد و من رو روی تخت کنار پنجره نشوند.
- این پرستار مادر فااکر کدوم گوریِ...
قطرات خون ذره ذره روی کفش هیونجین هجوم میبردن، حس میکردم سرم گیج میره و پلک هام داره سنگین میشه، فشارم به احتمال زیاد داشت میوفتاد..
با دیدن کفش به خون نشسته ی هیونجین دستم رو از بین دستاش بیرون کشیدم و با اون دستم کف دستم رو آروم نگه داشتم.
- کفشت!
- هن؟
- کثیف شده...
𝗁𝗒𝗎𝗇𝗃𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
دندونام رو روی هم سابیدم..
واقعا ی تختش کم بود. الان داره جر میخوره و نگران کفش خونی منه؟
انگشتاش دست راستم رو لای موهام بردم و موهاش رو سمت بالا هدایت کردم.
- نمیخوای بنالی چیشد؟
سرش همونجور که پایین بود آروم لب زد:
- یکی بهم خورد..بعدش باعث شد که..این اتفاق بیفته.
- کی بود؟
- نمیدونم
نیشخندی از احمق بازیش زدم و دستم رو از موهاش کنار کشیدم و سمت یکی از کمدهای توی اتاق رفتم و یکم گاز استریل و باند و بتادین بیرون کشیدم.
رو تخت کنارش نشستم.
کف دستش رو بالا گرفتم و نزدیک لبم آوردم.
همونجور که باهاش چشم تو چشم بودم زبونم رو به زخم دستش زدم که باعث بستن چشماش شد.
قشنگ معلوم بود داد درد میکشه ولی دستش رو پس نکشید.
خمار نگاهش کردم و زبونم رو روی زخمش حرکت دادم.
- اخخخ
- همم؟
- در..درد داره.
سرم رو از زخمش دور کردم و آروم بتادین رو روی دستش ریختم که باعث شد یکم از جاش بپره.
- هیشش توله تحمل کن. وقتی بدون اجازه زخمی میشی باید بهاشم بدی.
گریش دراومده بود ولی بیصدا و بدون هیچ تغییری رو صورتش اشک میریخت.
- ای ان
بدون حرف نگاهم کرد و همزمان که چشمام به دستش بود و در حال بستن دستش بودم با اخم لب زدم:
- گریه بی گریه توله فاکس.
سرش رو به نشونه باشه بالا و پایین کرد. چ
بزور داشت جلوی اشکاش رو میگرفت. خمار نگاهم به کودن روبروم بود. چقدر میتونستم احمقانه هرکاری که میکردم و قبول کنه..
کافی بود حتی بهش بگم برام پشتش رو به نمایش بزاره و اونم اینکار رو میکرد..
با دوتا انگشتم وسط پیشونیش رو فشار دادم و باعث شدم روی تخت دراز بکشه.
- دفعه بعد ی گند دیگه بالا بیاری جای پادو باید هرزم بشی!
بدون اینکه به عکس العملش نگاه کنم از داخل اتاق بیرون اومدم. با کارینا روبرو شدم که تو راهرو نشسته بود و پاهاش رو بغل کرده بود. تا منو دید از جاش بلند شد.
- هی چی غلطی کردی؟
هیستریک خندیدم و آروم جلوش قدم برداشتم و گفتم:
- حتی اگه بکشمش هم به تو ربط نداره جوجه. اون مال منع!
- ی جوری ازش حرف میزنی انکار داری از ماشین و خونه ات میگی. هوانگ هیون حین اون ادمِ نه اشیا!!
شونم رو بالا انداختم و بدون اینکه به اراجیف اون هرزه کوچولو گوش بودم سمت کلاس راه افتادم.

𝗃𝗂𝗌𝗎𝗇𝗀 𝗉.𝗈.𝗏
چند روز از اون اتفاق کذایی که داخل دسشویی پیش اومده بود گذشت.
متوجه شده بودم دست یعنی آسیب دیده و مسببش این اتفاق هم پیداش نبود...
یادم نمیره چند باز به خاطر اون شاشوی حرومی دهنم رو با دهان شویه و مسواک به فاک دادم.
امروز سر کلا هندسه و ریاصی مجبور بودم کنار اون مادر به خطا بشینم.
پوفی از عصبانیت کشیدم و روی صندلی کنار اون احمق نشستم.
مثل همیشه اقای یون داشت کسشعر تلاوت میکرد و پای تخته چرندیاتی که اصلا متوجهش نبودم رو یادداشت میکرد.
تو حال و هوای خودم بودم که با دستی که روی رون سمت راستم نشست کمی تو جام پریدم.
آروم جوری که اون شاشو بشنوه گفتم:
- باز چه مرگته؟
- کیوت..
- وات د هللل میگم چه مرگته دستت رو بردار
آروم دستش رو به قسمت داخلی رونم مالید. نفسام یکم طولانی و بلندتر شده بود.
نمیخواستم این رو قبول کنم اما گرمای دستش رو دوست داشتم.
خمار شدم و سعی کردم چهرم حال و روزم رو لو نده، سرم رو روی میز گذاشتم و با دستام جلو صورتم رو پوشوندم.
آروم با نوک انگشتش خطای فرضی روی رونم میکشید.
شق شدنم رو حس میکردم اما کاری از دستم برنمیومد. ی دستم رو از زیر سرم بلند کردم و بدون اینکه سرم رو بلند کنم و آروم مچ دستش رو گرفتم.
خمار و خش دار گفتم:
- نکن
به حرفم گوش نداد و بیشتر انگشتاش رو روی رونم تکون داد.
- ل..لطفا نکن
- هوم...شاید اگه بیشتر التماسم کنی تمومش کنم!
- فاک عمرا
خواست انگشتش رو به دیکم برسونه که اروم لب زدم:
- التماس میکنم...تمومش کن لی..لینو..
- افرین بد بوی.
همونجور که سرم روی میز بود دندونام رو از حرص بهم میسابیدم.
اون اشغال داشت ازم ی اسباب بازی جنسی میساخت، باید بهش ثابت میکردم جیسونگ کیه!

𝗃𝖾𝗈𝗇𝗀𝗂𝗇 𝗉.𝗈.𝗏
دست چپم که سالم بود زیر چونم گذاشته بودم و با اون دستم به زور داشتم مطالبی که رو تخته بودن رو مینوشتم.
زیر چشمی به هیونجین که بغلم جا گرفته بود نگاه کردم.
سرش تو گوشیش بود. یکم که چشمام رو ریز کردم که متوجه شدم داره با یجی چت میکنه.
وسط کلاس با اینکه تو ی کلاس بودن و بعد از کلاس هم ور دل هم بودن ولی بازم داشتن حرفای عاشقانه بهم میزدن.
لبخند تلخی از حماقتم که فکر میکردم پیش رفتی تو احساستش نسبت بهم هست زدم و سرم رو با نوشتن جزوه های پای تخته مشغول کردم.
آقای بون با زدن پی در پی سر مداد به میزس بهمون فهموند که همه باید بهش توجه کنیم. وقتی توجه همه بهش جلب شد گفت:
- امروز ی دانش اموز جدید قراره بیاد. لطفا باهاش خوش رفتار و مهربون باشین.
تقی به در خورد و باعث شد همه نگاه ها به سمت در برگرده.
- بیا تو!

_______________________
پارت جدید
ووت یادتون نره..
به نظرتون دانش آموز جدید کی میتونه باشه؟
راهنمایی؛ از اعضای استری کیدزِ

𝖶𝗋𝗈𝗇𝗀 𝖢𝗁𝗈𝗂𝖼𝖾 | 𝖧𝗒𝗎𝗇𝗂𝗇Where stories live. Discover now