-First twosome

77 24 4
                                    

همه چیز روی مخِ جنی بود.
بوی تندِ بنزین که بوی همیشگیِ گاراژ بود، امروز یکی از اعصاب خورد‌‌کنی های جنی بود.
بیست دقیقه از وقتی که پدرش ظالمانه رهاش کرده بود گذشته بود. هرچند حدس می‌زد پدرش از قصد لفتش میداد.

اون دخترِ موبلوند، هندزفری اشو توی گوشش گذاشته بود و از اونموقع حتی نیم نگاهی هم به جنی ننداخته بود.
و این رو مخه-
چیزی که جنی بهش فکر می‌کرد.

چند دقیقه گذشت.
جنی هم حواسشو به کار داده بود و زیر لب موزیکِ مورد علاقشو میخوند.

_I see the stars
من ستاره ها و ماه رو
_And the moon in the skies;
توی آسمون ها دیدم؛
_Each of them speak of you!
هردوی اونها از تو صحبت میکردن!
_Each time I'm far away
من هربار از تو دورم؛

جنی‌که توی حال و هوای خودش بود، چند دقیقه مکث کرد و جعبه ی بزرگی رو از توی قفسه بلند کرد و پایین گذاشت. دستاشو بهم کوبید تا خاکشونو بِتِکونه.

سراغ جعبه ی بعدی رفت. با شنیدن صدای دخترِ دیگه، با تعجب سرشو بلند کرد و برگشت.

+Oh what I'd do to be
اوه باید چی کار کنم برای اینکه
+Closer to you-closer to you،hoo hoo
نزدیکت باشم، نزدیکِ تو!

+اشکال نداره که باهات همراه شم؟

Ineffable Where stories live. Discover now