رخت سفید تمام منطقه رو پوشونده بود ، سرمای زمستون درختان سبز پوش رو لخت کرده و انتظار قطره های مرواریدی برف بیشتری رو میکشید
کوه های اطراف در بی رنگ ترین حالت ممکن به سر میبردن ولی رودخونه کوچیک وسط شهر هنوز در تکاپو اوردن ذخیره ابی جدیدی بود .مردم شهر با خوشحالی اولین روز زمستون رو جشن میگرفتن و با مهربونی به هم غذا تعارف میکردن ، خب اگه مردم کشور های کناری درباره ی این جشن میشنیدن متعجب میشدن که چرا تو این دوران که ذخایر غذایی به حداقل خود میرسه باید جشن بگیرن ولی خوب این موضوع برای پادشاهی گرگ های سفید صدق نمیکرد.
پادشاه مردمی به گونه ای عمل میکرد تا بتونن توی فصل های دیگه برداشت کنن و توی زمستون ذره ای غذا کم نیارن و البته اگه فردی با مدرک به پیش شاه یا شهردار ها میرفت میتونست از زخیره سال دیگ مقداری برای خودش و خانوادش بگیره این وظیفه پادشاهه تا کمترین نیاز های زندگی رو براشون فراهم کنه .
کشور اونها بیشتر تو ناحیه کوهستانی و جنگل های نسبتا انبود بود و تنها در مرکز و کمی شمالی زمین های بایر کشاورزی دیده میشدن .
جمعیت زیادی داخل این مرز ها دیده نمیشن ولی همون تعداد هم حاضرن جونشون رو برای موندن این حکومت بدن .
پادشاه سو چانگ دوم ، از سلسله چانگ و پسر بزرگتر پادشاه مینهو ، کسی که مردم به فرشته بودن اون قسم میخورن تونست با یکپارچه کردن سرزمینش و قرار دادن با لیاقت ترین افراد به عنوان سران کشور اونرو مکانی برای حسادت همه تبدیل کنه .
وزیر پایتخت بیون جانگسو و همسرش بکهی از امگاهای اشراف زاده و دو پسرش از بهترین وزای کشور همه شهردار های دیگه رو زیر نظر داشتن و تمام سعیشون رو برای مردم میکردن .
دو پسر امگاش بیون بکهیون و بیون کیونگسو روزهای زیادی با لباس مبدل بین رعایا میرفتن و دزد های منطقه ای رو دستگیر میکردن و به محضر دادگاه میبردن .همه اینها با وجود ارامش و خوشبختی زیاد باعث ترس پادشاه هم میشد ، این کامل بودن وضعیت میتونست باعث حمله زیاده خواها به کشورشون بشه و شاید مرگ خیلی از افراد
کی میدونست شاید گرگ های آزاد باز هم وحشی گریشون رو ثابت میکردن تا بتونین بهترین منطقه رو برای خودشون کنن .
_________
_اقای بیون پسر هاتون رسیدن و اجازه ورود میخوان
مرد با لبخندی دفتر حسابش رو بست : بگو بیان داخلدر باز شد و دو پسرش با خوشرویی تعظیمی کردن : سلام پدر
_سلام پسرای عزیزم ، بشینید و از موفقیت دیگتون تعریف کنید
هر دو روی بالشتک های جلوی میز پدرشون نشستن : طبق تعریف های بومی های اون منطقه یه گروه راهزن بودن که روی کوه ها کمین میکردن و به کالسکه ها حمله میکردن و در بعضی مواقع حتی زن و بچه ها رو برای بردگی میگرفتن ، با بررسی های ما متوجه شدیم یه سری از گرگ های وحشی به مرز نفوذ کرده بودن اونها رو گرفتیم و مجبورشون کردیم برده هارو پس بدن و بعد اونها رو تا منطقه شون عقب بردیم

YOU ARE READING
Kingdom
Fantasyشهردار بیون یه مرد وفادار به پادشاهی پکس بود ، سرزمینی زیبا با بهترین امکانات و منابع طبیعی ، یکی از بهترین جاها برای زندگی امگاها ... اما گرگ های ازاد اونجارو برای خودشون میخواستن و با جنگ وارد عمل شدن Couples : chanbaek , kaisoo Genre: omegaverse...