با حوصله سر رفته از پنجره کالسکه بیرون رو نگاه میکرد . تقریبا دو ساعت بود توی راه بودن تا به سمت شهر جنوبی برن .
یه هفته پیش از جنگل برگشتن و توی یه استراحت طولانی فرو رفتن. روز اول نزدیک دوازده ساعت خوابیدن به حمام رفتن غذا های گرم خوردن.
بکهیون نمیتونست از چانیول دور بشه به همین علت در اخر حقیقت رو به والدینش گفت!
هنوزم میتونست قیافه متعجبشون رو به یاد بیاره ، تک خندی زد. اونها جوری رفتار کرده بودن انگار بکهیون از کل الفا های دنیا فراریه.درسته امگا روحیات خشنی داشت ولی اون هنوزم یه امگا بود و کنار الفای مورد نظرش میتونست یه گربه ملوس باشه.
کمی بدنش رو کش داد تا از حالت خشکیده در بیاد به سمت چپش نگاه کرد، کیونگسو با قهر دست به سینه زده و با اخم های در هم خواب بودش .
خندید، بعد از اینکه بکهیون همه چیز رو درباره چانیول گفت کیونگسو هم باهاش همکاری کرد و راجب جونگین به والدینش گفت .
با یاداوری اون روز نیشخندی زد
فلش بک دو روز پیش
دو الفا با با ادب ترین حالت ممکن روی صندلی نشسته بودن و با سر پایین و دست های گره کرده میزاشتن والدین امگا هاشون مثل گرگ های وحشی شده کل هیکلشون رو ور انداز کنن.
بلاخره زن و مرد از خیره نگاه کردن خسته شدن و اولین سوالشون رو پرسیدن : هر دوتون سربازید؟
سر الفا ها بالا اومد
اولین نفر چانیول جواب داد: بله ... من سرباز بخش نگهبانیم ، وظیفه ام محافظت از قصر ولیعهد هست.کای با دیدن نگاه مادر و پدر امگاش روی خودش با اضطراب به حرف اومد: من نگهبان ورودی قصر هستم همیشه وقتی به پایتخت میاید من سر پُستم بودم.
زن و مرد تایید کردن و رفتن سراغ سوال بعدیشون : توی جنگ با پسرامون اشنا شدید؟
چانیول تایید کرد :بله وقتی تازه از شهر داشتن فرار میکردن من اونها رو دیدم و بعدا با هم همسفر شدیم
کای جواب متفاوتی داشت: من دو ساله کیونگسو رو میشناسم ... پارسال بهش گفتم که ... ازش خوشم میاد. قرار بود بهم جواب بده ولی بخاطر جنگ من مجبور شدم به عنوان جاسوس به سرزمین گرگ های وحشی برم.
چشم های خانوم بیون گشاد شد: پس تو همون کای هستی که هیونا میگه؟ تو جون دخترمون رو نجات دادی!
با تایید کای ، لبخندی به لب اوندو اومد ، حداقل یکم خیالشون راحتر شده بود که فرد نامناسبی برای سو استفاده نزدیک کیونگسو نشده.
اقای بیون دست همسرش رو گرفت : واسه فعلا میتونید برید ولی تا وقتی نامزد نکردید اجازه نزدیکی به امگا هارو ندارید....مراقب باشید.

ŞİMDİ OKUDUĞUN
Kingdom
Fantastikشهردار بیون یه مرد وفادار به پادشاهی پکس بود ، سرزمینی زیبا با بهترین امکانات و منابع طبیعی ، یکی از بهترین جاها برای زندگی امگاها ... اما گرگ های ازاد اونجارو برای خودشون میخواستن و با جنگ وارد عمل شدن Couples : chanbaek , kaisoo Genre: omegaverse...