_هیونا چرا هنوز لباس نپوشیدی؟
_کیونگسو یکم به بکهیون کمک کن وسایل هاشو بیاره تو کالسکه
_بکهیون لیست مهمون ها یادت نره
_هیونا برو ببین پدرت اومد یا نهخانوم بیون همینطور که از این گوشه به گوشه دیگه خونه میدوید به بقیه دستور میداد تا کار هاشون رو به درستی انجام بدن.
تو این یک ماه مجبور بود لباس های مناسب و زیبا برای دو پسرش بخره تا اونها رو برای مراسم نامزدی حاضر کنه . علاوه بر لباس ها اون و هیونا برای انتخاب کادوی عروسی رفته بودن . باید یه هدیه در خور خانواده بیون برای پسر هاش انتخاب میکرد.
آقای بیون تا قبل شام اصلا تو خونه پیداش نمیشد و دائما درگیر رسیدگی به شهر و مردم بود ، اون هم باید تا یک ماه شهر رو به نظم قبلی برمیگردوند تا بتونه یه مدت به مسافرت بره.
بلاخره چمدون های همشونو توی کالسکه گذاشته شد و هر سه فرزند خانواده مرتب و منظم سر جاهاشون ایستادن و منتظر اقای بیون شدن تا بعد از ساعت ها امادگی بلاخره به سمت پایتخت راه بیوفتن !
کیونگسو و بکهیون خوشحال به هم لبخند میزدن ولی با دیدن خونشون و اینکه دیگه قرار نیست اونجا زندگی کنن دوباره لب هاشون از غم اویزون میشد.
بلاخره اقای بیون با دو خودش رو به کالسکه رسوند ، خانوم بیون با اخم و استرس مشتی به بازوی همسرش زد : کجا بودی؟
مرد خندید : رفته بودم سفارشم رو بگیرم عزیزم ... سوار کالسکه بشید بریم بچه ها
همه داخل کالسکه شدن و صاحب کالسکه با لبخند افسار اسب رو گرفت تا خانواده بیون رو به سمت پایتخت ببره .
کیونگسو سمت مادرش چرخید: راستی مامان چیز خاصی هست که باید برای مراسم بدونیم؟
خانوم بیون با لبخند سمت پسر هاش برگشت: این یه مراسم ازدواج نیست پس رسم های زیادی نداره ... فقط اینکه شما و جفت هاتون باید لباس های ست بپوشید . اول مراسم موسیقی رقص داریم و شب زیر نور ماه حلقه هاتون رو توی دست هاتون میکنین همین ... معمولا بعد از نیمه شب جوون تر ها جشن خودشون رو میگیرن .
بکهیون پرسید: گروهی که برای اجرای موسیقی بیان رو انتخاب کردید؟
اقای بیون جواب داد: چندین گروه مد نظرمون هست و من دورادور از برنامه هاشون خبر گرفتم هر کدوم رو بخواید انتخاب کنید .
دو پسر کمی فکر کردن : نظری نداریم کدوم بهتره اصلا موسیقی خوب رو نمیدونیم چیه پس انتخاب با شما باشه.
هیونا ناگهان سرش رو از توی کتابش بیرون کشید: راستی الان ما میریم خونه بکهیون و چانیول؟
خانوم بیون تایید کرد: اره ولی از اونجایی که خانواده چانیول هم قراره اونجا بمونن احتمالا نصفمون بریم خونه کیونگسو و جونگین ... جونگین بهمون قول داده امشب پایتخت باشه و خونه رو تحویل بگیره .
![](https://img.wattpad.com/cover/337613754-288-k555153.jpg)
YOU ARE READING
Kingdom
Fantasyشهردار بیون یه مرد وفادار به پادشاهی پکس بود ، سرزمینی زیبا با بهترین امکانات و منابع طبیعی ، یکی از بهترین جاها برای زندگی امگاها ... اما گرگ های ازاد اونجارو برای خودشون میخواستن و با جنگ وارد عمل شدن Couples : chanbaek , kaisoo Genre: omegaverse...