از پشت درخت بیرون رو نگاه کرد ، مرز بین دو کشور رو میتونست ببینه ولی هیچ سربازی به چشم نمیخورد نه خودی و نه دشمن.
خیلی وقت بود مرز ها به شدن نا امن شده بودن ولی در این حد؟ این یه اشوب وحشتناکه
همین ک دشمن رو نمیدیدن خودش یه پوینت مثبت محسوب میشد.
کیونگسو اروم از تپه پایین رفت تا به دوست هاش خبر بده که بهتره هر چه سریع تر قبل اینکه طلوع بشه از این مکان خطرناک بگذرن .
_وضع اون بالا خوب نیست هیچکس به چشم نمیخوره ، هیچ اتیشی هم وجود نداره ولی احتمالا یه جایی مخفی شدن و از اونجایی ک بتا های زیادی بینشونه مخفی موندن خیلی سخت میشه اونها چشمای قوی دارن
سهون تایید کرد: ما بتا ها توی حالت گرگی خودمون تقریبا میتونیم همه چیز رو ببینیم
چانیول روی زمین نشست و با چوبی شروع به کشیدن مسیرشون کرد: ما اگه تا صبح یک دم حرکت کنیم احتمالا بتونیم از منطقه مرزی عبور کنیم همونطور که میبینید سمت چپمون رودخونه هستش و توی نقشه دیدیم که رودخونه از قسمتی کاملا قوص برمیداره میره داخل پکس و از مرز دور میشه پس فقط لازمه رودخونه رو دنبال بکنیم و نیازی هم نیست خوب ببینیم همین که سهون توی حالت گرگیش اطراف رو چک کنه کافیه کیونگسو و هیونا باید با سلاح هاشون تو حالت اماده باش باشن و من هم بکهیون رو میارمبکهیون معذب سری تکون داد: لازم نیست ... کیونگسو میتونه منو بیاره
_میدونم میتونه ولی سرعتش خیلی کم میشه ، من پاهای بلند تری دارم حتی اگه سرعتم کمم بشه میتونم قدم های بلند تری بردارم .همه به همدیگه نگاه کردن ، این نقشه فکر نشده ولی تنها راه حل بود باید سریع از اونجا عبور میکردن و وقت نقشه ریزی نداشتن .
چانیول سمت بک رفت و با پیچیدن شنل دورش جلوی پاش زانو زد و اونرو روی کمرش بلند کرد ، بکهیون به شدت احساس مزاحمت و در عین حال معذب بودن میکرد ، دست های چانیول زیر رون هاش اصلا حس راحتی بهش نمیداد و البته باعث میشد بخواد از درد پاش زیر گریه بزنه اما باید تحمل میکرد الان وقت نق نق کردن نیست.
همه به ارومی از تپه بالا رفتن و سهون که از قبل تبدیل به گرگ زیبای خاکستری شده بود جلو حرکت میکرد ، قدم هاشون نرم ولی در عین حال سریع بود.
کیونگسو درست پشت همه حرکت میکرد تا در صورت خطر دفاع بکنه و هیونا جلوی چانیول و بکهیون صدای جیرجیرک ها توی گوششون میپیچید و باعث میشد کمی حس امنیت بیشتری بکنن ، بهرحال صداهایی اطرافشون بودکه باعث بشه از شنیدن صدای اونها حتی شده کمی ، منع بشه.
بکهیون چشم هاش رو بسته بود و سعی میکرد بین تالاپ تولوپ های وحشتناک قلبش گوش هاش رو تیز کنه ، امگا ها گوش های تیزی داشتن و ترکیبش با چشم های قوی بتا میتونست نجاتشون بده .

YOU ARE READING
Kingdom
Fantasyشهردار بیون یه مرد وفادار به پادشاهی پکس بود ، سرزمینی زیبا با بهترین امکانات و منابع طبیعی ، یکی از بهترین جاها برای زندگی امگاها ... اما گرگ های ازاد اونجارو برای خودشون میخواستن و با جنگ وارد عمل شدن Couples : chanbaek , kaisoo Genre: omegaverse...