( part 14) 𝑟𝑜𝑏𝑏𝑒𝑟

79 23 6
                                    

-رزی-

با احساس سوزش و خراش روی مچ دست و پاهام چشم هام رو به آرومی از هم باز کردم،اولش همه جا تار بود اما با گذشت چند لحظه دیدم بهتر شد

توی اتاقکی شبیه به انبار بودم دور تا دورم روی زمین کاه ریخته و دستام به ستونی سنگی بسته شده بود،انبار تاریک بود و تنها روزنه ی نور پنجره ی خیلی کوچکی روی دیوار سمت چپم بود

نگاه نگران و ترسیدم رو به در چوبی و دیوار های سنگی و قدیمی دوختم،بدنم....درد داشتم مخصوصا توی قفسه ی سینم....و خونی خشک شده از سرم روی پیشونی و صورتم مونده بود

عاه...چرا.....چرا این کیه که جرئت کرده منو بدزده؟....

نمیدونم چه مدت گذشت چند دقیقه،چند ساعت،حسابش رو نداشتم،درد سینم لحظه به لحظه بیشتر میشدم و کم کم دیگه گزیدن لبم فایده ای نداشت .

بلاخره در چوبی با صدای جرینگی باز شد و قامت مرد سیاه پوشی توی چهارچوب نمایان شد،همون بود...همون مرد که بیهوشم کرد.

دندون قروچه ای کردم که جلو اومد و درب رو پشتش بست.

کمی دور تر ازم چمباتمه زد و سرش رو به دستش تکیه داد:باید باهات چیکار کنم؟فکر نمیکردم انقدر بدنت قوی باشه.

اگر اون دوست داره درد کشیدنم رو ببینه پس نمیذارم به مراد دلش برسه،نفسی گرفتم و با سختی پرسیدم:تو.کی هستی...وبرای...کی...کار میکنیییی؟

بدون تغییری توی لحن تمسخر انگیز صداش گفت:چه فرقی به حال تو داره؟بهر حال که داری به خاطر سم میمیری.

لبمو فشردم و گفتم:نه..نمیمیرم...

با شوک گفت: چی؟

لبخند محو و دردناکی زدم و همچنان که نفس کم میاوردم بریده بریده گفتم:اگر قرار بود... با اون سم..بمیرم تو زحمت... به خودت نمیدادی.... تا منو بدزدی... خودم میافتادم میمردم و..... همینطور منو .....اینجور نمیبستی..

بعد از چند ثانیه مکس نیشخند کجی زد و گفت:انتظار دیگه ای نباید از دختر دوک کلاسیون داشته باشم حقا که باهوشی.....

با اخم و انتظار بهش خیره شدم که خندید و گفت:به خاطر سم نمیمیری بلکه با درد میمیری.

شوک زده توی جام خشک شدم که با همون لحن تمسخر و دیوانه وارش گفت:قراره پدرت یکم طعم نگرانی برای دختر کوچولوش رو بچشه....اون قدری تورو عزیز میدونست که بیست سال از همه پنهانت کرد حالا باید پر پر شدنت رو ببینه و از این سمت سم کم کم بدنت رو نابود میکنه و ما هم ریز ریزت رو برای پدرت ارسال میکنیم....

با ترس بهش خیره شدم:چ.چرا؟...چرا ... میخواین...این کار رو....بکنید؟....

با نیش گفت:برای اینکه دزدیم عوض گرفتن پول تورو ازاد میکنیم،صد البته تا اون تنها چیزی که به دست دوک میرسه جسد دختر خوشگلشه...

کمی دودل بهش نگاه کردم،درست میگفت فقط دزدی که دنبال پوله؟نه دزدی که دنبال جنگ سیاسیه؟

با خیز برداشتن ناگهانیش به سمتم جیغی کشیدم و سرم رو داخل گردنم فرو بردم، چیکار میخواد بکنهههه.

با لمس انگشت های سردش به گوشم و شنیدن صدای کلیک چشم هام رو باز کردم و همزمان گوشوارم رو از گوشم باز کرد متعجب بهش نگاه کردم،داره....

با خراشیده شدن ساعد دستم توسط چاقوی تیزش جیغ ضعیفی کشیدم و با پام بهش لگد زدم:هییییییی لعنتییییی چه غلطی میکنییییی؟

هیسی کشید و با خشم از جاش بلند شد با ابرو های درهم و گره کرده سمتم خیز برداشت و دستش رو بالا برد جوری که فکر کردم الانه که  سیلی محکمش به صورتم برخورد بکنه اما به جاش استخون های فکم رو توی دست های زمخت و سختش گرفت و توی صورتم با نیش گفت:برای کسی که قراره دوران سختی رو بگذرونه زیادی بی پروایی...هح...

دندون قروچه ای کردم که فکم رو با شتاب به سمت چپ پرت کرد و دستش رو سمت دست زخم شدم برد،زخم اون قدر عمیق نبود اما درد و سوزش زیادی رو حس میکردم.

یک تیکه از استین لباسم رو که خونی شده بود پاره کرد و گوشوارم رو داخلش گذاشت ،پارچه ی خونی رو تا کرد و داخل جیب پارچه ی سیاه لباسش گذاشت.

دوباره نگاهش رو به من دوخت و اینبار دستش رو مجدد جلو اورد خودم رو با اکراه پس کشیدم که با خنده گفت:من از دخترای لجباز،یه دنده و بی پروا خوشم میاد....و تو داری توجهم رو جلب میکنی.

شوک زده بهش خیره شدم که دستش رو جلو اورد و با شستش لبم رو لمس کرد جوری که تمام تنم مور مور شد؛ ادامه داد:پس اگر نمیخوای بلایی سرت بیارم بهتره توجهمو به خودت جلب نکنی خانومی...وگرنه تضمینی نمیکنم بتونم جلوی خودم رو بگیرم.

با طی شدن مسیر حرکت شستش از این سمت لبم به اون سمت حرفش رو تموم کرد و از جاش بلند شد و بدون گفتم هیچ حرف دیگه ای از اتاق بیرون رفت.

این دیگه چه جهنمیههههه....

اون زمان که اون دزد لبم رو لمس کرد یاد....یاد جیم افتادم.....اون روزی که داشتیم باهم یه مدل شیرینی عامی میخوردیم و دور دهنم کثیف شده بود....دستش رو جلو اورد و با شستش دور دهنم رو تمیز کرد.....

صد البته که انگشت های نرم جیم با انگشت های سرد و زمخت این غول قابل مقایسه نیست.

.
.
.
.
______________
های های چطورین :»
حالتون چطوره با این پارت خوشگل جدید؟!🌚
این پارت رو دوستش بدارید لطفا و...
ووت و کامنت هم خوشحالم میکنه 😄💖
.
.
.
مایل به ووت دادن؟؟ 💕

𝒏𝒐𝒃𝒍𝒆 𝒎𝒊𝒔𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔Where stories live. Discover now