in your heart
JjK daily ~
꧁~~~~~~~~~~~~~~~꧂
درد بدى توى صورتش با حس شنيدن صدا هاى ناخوانا اطرافش باعث شد به دنياى واقعى برگرده... و كاش بر نميگشت... شايد هنوزم نميدونست...
اه كلافه اى كشيد و اروم چشم باز كرد كه صداى صوت كوتاهى همراه اژير ارومى از كنار سرش ميومد و كمى با چشماى خمار خواست منبع صدا رو پيدا كنه كه چشمش با تارى روى مانيتورى نشست كه درحال نشون دادن ضربان بود و بعد روپوش سفيدى كه با نگاهش به بالا روى پرستار مرد جوونى نشست...
+واى بالاخره...
پسر لبخند بزرگى زد و صورتش رو كمى به پسر جوون تر نزديک كرد
+بهوش اومديد... ميتونيد بگيد كه اسمتون يادتونه؟
پسر اروم سر تكون داد انگار كل وجودش كوفته بود
+اقاى كيم شما متاسفانه به مدت دو هفته توى كماى عميق بوديد..
تهيونگ خيلى گيج بود و سعى در ياداورى افكارش داشت تا ببينه چه اتفاقى افتاده كه پسر جوون پيش دستى كرد
+شما همراه ون فرودگاه توى دره كنار تونل توى جاده سئول به اينچئون افتاديد و باعث شد ضربه بدى به قسمت بصل النخاع و شريان بى نام قفسه سينتون بشه و شكستگى دوتا دنده به علاوه شكستن دست و پاى راستتون بشه ولى خوب خوش شانس بوديد كه بيشتر اسيب نديديد... عملا يه ايربگ از مرگتون جلوگيرى كرد..
.تهيونگ درحال تشريح حرفاى دكتر به اتفاق اصلى رسيد... با ون فرودگاه جونگكوک رو دزديدن و. از دست نامجون فرار كردن... جونگكوک اون رو به اسم صدا كرد... بوسيدش.... بغلش كردن و افتادن ته دره... تنها چيزى كه يادش بود شل شدن دستاى جونگكوک دور بدن خودش بود و بعد دنياى تاريک پس........
دهنش مثل ماهى باز و بسته شد و دستگاه ضربان بالايى ازش رو نشون داد كه پرستار مجبور شد مانيتور و چارت بيمار رو چک كنه اما مغز تهيونگ حول يه محور ميچرخيد..
جونگكوک...
پرستار شروع كرد سرم و ماسک پسر رو چک كردن و سعى ميكرد دوز ارامبخش رو براش بالا ببره تا قلب پسر تو سينش نتركه كه تهيونگ به حرف اومد..
-ج... جونگكوک...
پرستار نگاه ناخوانايى به تهيونگ كرد
-جونگكوک..
پسر زمزمه ميكرد و پرستار تونست حدس بزنه منظور پسر از اين اسم پسريه كه دو هفته بدون هيچ تغيير در هوشيارى دقيقا دوهفتست توى اى سى يو بستريه و حتى كوچک ترين واكنشى به دنياى واقعى نداره ولى الان نميشد ايم حرفا رو به يه انسان از دنياى ارواح برگشته زد مگه نه؟؟ پس سعى كرد لكنتى نداشته باشه و با سرعت شروع به ادا كردن كلماتش كرد تا ضربان بى قرار پسر رو اروم كنه...
YOU ARE READING
REMEMBER ME
Actionيه روزى حسرت گذشته ميشود دستى براى خفه كردن حال و نابودى اينده.... فاقد هرگونه كليشه... يه چيز جديد اوردم•-• فيک ترجمه يا همچين چيزى نيست و قلم خود نويسندست عشق؟ چه چيز دور از انتظارى... -كيم! +م-من كيم ن-نيستم.. اسم... دارم-م تهيونگ.. -باشه ك...