XII

77 10 2
                                    

Who are u?

JjK daily ~

꧁~~~~~~~~~~~~~~~꧂

+فكر كنم حالا منم بدونم جاسوس كيه!

꧁~~~~~~~~~~~~~~~꧂

+ هوسوکى پرونده ها رو ولكن وگرنه از گشنگى خودتو ميكشى پسرم

خانم جئون استيک هاورو توى ظرف چيد و پرونده هاى كاغذى رو از دست پسر سنجابى گرفت و توى كشو جا داد بدون توجه به اعتراض هوسوک موهاش رو نوازش كرد و دستش رو گرفت

+اعتراضى براى پسر كيوتى مثل تو واجب نيست پسرم وقت غذاست يونگى هم سر ميز منتظرته و اجازه ندادم لب به غذا بزنه

-واى خانم جئون ممنونممم زياد گرسنه...

+هم بگو خاله.. خانم جئون چيه من رئيس نيستم كه پسرم..

-بله خاله..

هوسوک از لحن خانم جئون خنديد و از جاش بلند شد بعد احترام به خانم جئون و تشكر سمت اشپزخونه رفت و يونگى رو درحال بازى با غذا ديد و با ديدن هوسوک چنگال رو توى ظرف گذاشت

+باورش سخته هوپى ولى نميشه كاريش كرد..

هوسوک سرش رو زير انداخت و ياد تماس جونگكوک افتاد اما سعى كرد ناراحتى رو بروز نده

-ولى اينجورى كه نميشه.. الان بايد چيكار كنيم...

+استقامت.. ديگه نميشه كارى كرد نامجون فردا مياد.. جاسوس لعنت شده بغل گوشمونه و ما... ما هيچ مدركى نداريم كه دست خاندان مافيايى كيم رو رو كنيم جز اينكه بشينيم استقامت كنيم فرصت بياد و گرد دنيا سمت ما بگرده

هوسوک اخم كرد و به يونگى نگاه كرد

-اينجورى نميشه منو ببين.. جونگكوک از دست ميره اگه نامجون بياد اينبار زهرشو ميريزه اصن شايد...

+نميزارم هوسوک نميزارم يه مو از سر خانوادم كم شه

-بيا اول غذامونو بخوريم خانم جئون رو مشكوک نكن بعد ميريم دنبال تهيونگ و جونگكوک "

يونگى سر تكون داد و مشغول خوردن غذا شدن

꧁~~~~~~~~~~~~~~~꧂

~طبق نقشه عمل ميكنيم

نيم ساعتى بود كه هوسوک و يونگى و تهيونگ و جونگكوک كنار هم توى الاچيق خونه يونگى بودن

جونگكوک كيک گردويى رو توى دستش چرخوند و بعد نگاهى يه جمع حاضر انداخت

-بشينيم دست رو دست بزاريم تا نامجون بياد اينجا؟

~خوب نه در اصل ميتونيم پا روى پا بزاريم..

جونگكوک خنديد و كمى از كيک خورد و هوسوک اخم غليظى به سمت جونگكوکى كه انگار اتفاق عادى رخ داده پرتاب كرد

~بچه ها سادست.. نامجون هيونگ نه تهيونگ رو ديده نه هوسوکى رو از وجود جاسوس اطراف ما هم جز جانگ و كيم كسى خبر نداره

REMEMBER MEWhere stories live. Discover now