I'll be strong ~
KtH daily~
꧁~~~~~~~~~~~~~~~꧂
+گفتن خبر فوت پدرى به بدى اون نبايد دردناک باشه مگه نه؟
اره اين صداى جين بود كه دائم توى سرش پخش ميشد و دركى از منظره بيرون و ادماى توى خيابون بيرون اتوبوس نداشت نميدونست اصلا چطورى بايد ميگفت كه كيم كبير توى زندان مرده...
꧁~~~~~~~~~~~~~~~꧂
(فلش بک)
جين توى ماشين پيش جيهوپ نشسته بود كه صداى شليک از ساختمون رو به رو هردو رو ترسوند اونقدر التماس يونسوک كرده بودكه اورده بودنش عمليات دستگيرى كيم رو ببينه و با مشت بكوبه توى دهنش پس حالا توى همون ماشين پليس منتظر اين اتفاق بود كه بوم.. اتيش سوزى... انفجار و يه جنگ نسبتا واقعى بود كه يونگى همراه تيمش سر افراد كيم در اوردن و جيهوپ مونده بود مراقب جين باشه ولى اون انفجار باعث شد جفتشون بيان بيرون
توى اون شلوغيا كيم و زنش همراه دو باديگارد ببينن كه دارن از در پشتى ساختمونشون فرار ميكنن و با ماشين تا فرودگاه دنبالشون كردن و درخواست نيرو براى دستگيرى كردن و پليس فرودگاه ممنوع الخروج اعلامشون كرد و بعد ديدن پاسپورتا دستگير شدن اما باديگاردا مقاوت كردن باعث زخمى شدن يه مامور و مرگ يه باديگارد شد و بقيه هم متوقف شدن وقتى داشتن كيم رو به ماشين زندان منتقل ميكردن جين پنهان شدن رو جايز ندونست و جلو رفت
با يه حركت تو دهنى محكمى به كيم زد جورى كه صورتش برگشت با اينكه چشماش پر شده بود اما لبخند زد و توى صورت كيم تف كرد خبرنگارا از ناكجا اباد اومدن و مشغول فيلم بردارى شدن..
از روزى كه اطلاعات اين خانواده توى اينترنت پخش شده بود مثل بمب تركيده بود و سر فصل تمام مجلات و اخبار و تموم خبرنگارا در جاى جاى كشور براى پيدا كردن ردى از اون عوضيا بود و ادعا هاى زيادى براى ديده شدنشون حتى تو كشوراى ديگه بود كه اينترپل رو هم درجريان گذاشته بود..
جين جلوى تموم افراد در فرودگاه شروع كرد به حرف زدن با فرياد سر مردى كه متعجب و خشمگين و حتى غمزده يا گيج مشغول تماشاى پسرى بود كه زده بود به سرش و جنجال راه انداخته بود و سعى داشت ارومش كنه اونم با لال موندن و حرفى نزدن هيچكس حرفى نميزد چون جين لازم داشت سبک بشه اگه كسى دخالت ميكرد جين همونجا خفش ميكرد
+ازت متنفرم ارباب... ازت متنفرم نه براى خودم... براى تهيونگم.. ازت متنفرم برام جونگكوکم... ازت متنفرم براى بنجامين... براى جيم... براى جيمين... براى جيهوپ... تهيونگ پدرى يادش نمياد چون براش پدرى نكردى... جونگكوک من داشت با پولايى كه از خون ميومد بزرگ ميشد داشت هيولا ميشد ازت متنفرم... ازت متنفرم براى كشتن بن بيگناه... ازت متنفرم براى تنها كردن جيم.... براى نابود كردن خانواده جيمين.. براى از بين بردن خانواده جيهوپ... ازت متنفرم براى تمام پول هايى كه زدى توى خون و بهم دادى.. براى خودم متاسفم كه انقدر كثيف بودم كه براى برادر معصومم ميفرستادم... ازت متنفرم براى خانواده مظلوم خودم كه جلوى چشم برادرم پر كشيدن... از تو و اون جئون متنفرم... اره تو هيولايى زير دست هيولا... هيولا هاى خون خوارى كه هيچى از وجدان نميدونن.. هيجى از انسانيت بو نبردن...
YOU ARE READING
REMEMBER ME
Actionيه روزى حسرت گذشته ميشود دستى براى خفه كردن حال و نابودى اينده.... فاقد هرگونه كليشه... يه چيز جديد اوردم•-• فيک ترجمه يا همچين چيزى نيست و قلم خود نويسندست عشق؟ چه چيز دور از انتظارى... -كيم! +م-من كيم ن-نيستم.. اسم... دارم-م تهيونگ.. -باشه ك...