XIX

86 10 3
                                    

Take care of me

Jjk daily ~

꧁~~~~~~~~~~~~~~~꧂

خون روى اسلحه رو تميز كرد و توى غلافش گذاشت با اكراه دستمال دستش رو روى كفشاش كشيد تا خون اونا هم پاک كنه و به گوشه خونه پرتش كرد.. خسته از اين مايع سرخ لعنتى كه به همه جاش پاشيده بود.. اگه قبلا بود ميگفت ازش لذت برده اما حالا؟

وجود كثيفش بوى اهن شديدى ميداد بوى خفه كننده و منزجر كنندهو به جسد مرد رو به روش خيره شد پا روى پا انداخت و به تماشاى خون جسد نشست خيلى خسته بود از همه چيز و همه جا اونقدر خسته و اشفته كه نميدونست بايد چيكار كنه تا اينكه شماره مرد رو ديده بود كه بهش زنگ زده..

اونقدر كفرى بود بدون حرفى جواب داده و روى گوشش گذاشته بود منتظر حرفاى مرد به اصطلاح پدر فقط رمزى گت و بلافاصله تماس قطع شد

+شروع كننده رو تموم كن

اه كلافه كشيد تا كى بايد گوش ميداد تا كى عمل ميكرد تا كى تا كى تا اخر جاش رو توى دولت بگيره و شرش رو كم كنه...

تا كى بايد توى منجلاب دوست داشتن يا نداشتن جونگكوک دست و پا ميزد..

اصلا واقعا دوستش داشت؟

اگه نداشت كه كل سئول رو براى يافتنش بهم نميريخت مگه نه؟ و حالا هم كار رئيس رو تموم كرده بود و خيره به جسد بود كه با هفت تا تير كشته بودش و پوست ببر زير پاش گلگون شده بود... اين اخرين خواسته بود مگه نه؟؟


با صداى اژير اروم از جاش بلند شد و به سمت در رفت در رو باز كرد و بيرون رفت اما فندكش رو روشن كردن و سمت فيتيله نزديک ترين تى ان تى پرت كرد و سريع از پنجره راهپله بيرون پريد و توى جى كلاس نشست با سرعت راهى خونش شد..

خونه يا همون قبر خاندان جئون بزرگ..

حتى صداى انفجار هم باعث نشد برگرده و لحظه زيباى سقوط شروع كننده رو ميون رقص اتيش ببينه
داغون تر از هميشه روى اولين كاناپه دراز كشيدو سقف رو تماشا ميكرد..

پسرى كه قصد كشتنش رو داشت تو بغل گرفته بود و عطر شيرينش رو استشمام كرده بود دقيقا ميتونست بگه چند سال و ماه و روز و ساعت و حتى دقيقه.. اولين بارى كه جونگكوک رو ديده بود زياد خوب نبود ولى بعدش شيرين بود مثل يه رويا...

رويايى كه زود تموم شد و دود هوا شد و حالا خودش تنها روى كاناپه كه هميشه باهم كارتن مورد علاقه خود پسر رو ميديدن و حالا تنها با بدن اغشته به خون تعداد زيادى با زخماى بدن خودش و بوى كثافت كاراش روى اون لم داده بود و بوى عطر تن پسر رو برده بود...

شديدا احتياج داشت بغلش كنه شايد واقعا عاشق بود...

يا از تنهايى توهم عاشقى داشت...

REMEMBER MEWhere stories live. Discover now