ميتونستم زندگيم رو به نامت كنم... اما...
JjK daily~
~~~~~~~~~~~~~~~
جونگكوک داخل سلف رفت و سرجاش نشست كه جيمين اخى كرد
+درست ده دقيقه
-ميدونم انتظار ميرفت
+چى؟
جونگكوک صاف نشست و مشغول خوردن سالاد شد
-قانع كردن يه فرد
جيمين با گيجى به جونگكوک كه به سرعت مشغول خوردن غذا بود نگاه كرد كه جونگكوک به حرف اومد
-هيونگ اگه بيست دقيقه ديگه همينجورى نگاهم كنى بايد تو بد دردسرى بيوفتم و دردسر بزودى مياد
+منظورت چيه؟ جونگكوکى تو واقعا عجيبى!!
جونگكوک خنديد و ظرف خالى غذاهارو تو سينى گذاشت-متاسفم ديگه بايد برم
جيمين هم به تبعيت ظرف ها رو توى سينى گذاشت و لب زد
+ممنون جونگكوکى كه باهام اومدى
جونگكوک لبخندى زد و اروم گفت خواهش ميكنم و با جيمين بيرون سلف رفتن و بعد از خداحافظى از كنار كلاسى كه با تهيونگ وقت گذرونده بود رد شد پسر هنوز اونجا بود؟ انسانا و احساساتشون؟
تك خندى كرد و به سمت كلاس بعد رفت مطمئنان پسر فقط تو فكراى قشنگش ميرفت كه كسى بهش توجه كرده يا همچين چيزى.. و حرف زدن قرار بود فردا براش ترسناك باشه!!
و تهيونگ؟ به خودش اومد و پريد هنوز توى كلاس بود؟ اون...
اون چش شده بود؟ اون پسر.. واقعا دلنشين و به طرز فاكى منطقى بود جورى كه تهيونگ فقط خواست فردا برسه و بعد پرسيدن تموم سوالاش بگه البته كه ميخواد باهاش دوست بشه...
سرخوش به سمت پاركينگ ماشينش رفت چون كلاسى نداشت سوار ائودى مشكى خودش شد و خواست روشن كنه كه ديد جونگكوک بى حواس از كنار ماشينش رد شد و توى جى كلاس پشت ماشينش نشست و از پاركينگ بيرون زد پس جى كلاس مشكى با خطاى طلايى براى جونگكوک بود؟ خيلى زيبا بود...
تهيونگ هميشه وقتى داخل دانشگاه ميشد با چشماش دنبال ماشين ميگشت و حالا فهميد كه ميتونه يه بار درخواست كنه كه دوستش سوارش كنه ماشين رو بيرون برد و راهى خونه شد ز به خونه برگشت تنها بود چون پدرش و مادرش صبح به ماموريت رفته بودن...
خونه فقط خدمه رو داشت و بهترين دوستش يونتان توله سگ پامر كيوت قهوه اى مشكى كه با ديدن تهيونگ توى بغل پسر پريد و صورتشو ليسيد و پسر خنديد و روى تخت رفت و به تاج تخت تكيه داد...
مشغول نوازش سگ قشنگش شد كه صداى پارس مردن سگ دوبرمن تو جاش پروندش و با حدس اينكه اون سگ داره مياد اروم خنديد طولى نكشيد كه روى تخت پريد و كنار تهيونگ جا گرفت و يونتان باهاش بازى كرد...
YOU ARE READING
REMEMBER ME
Actionيه روزى حسرت گذشته ميشود دستى براى خفه كردن حال و نابودى اينده.... فاقد هرگونه كليشه... يه چيز جديد اوردم•-• فيک ترجمه يا همچين چيزى نيست و قلم خود نويسندست عشق؟ چه چيز دور از انتظارى... -كيم! +م-من كيم ن-نيستم.. اسم... دارم-م تهيونگ.. -باشه ك...