منشی برگه هایی که دستش بود رو روی میز گذاشت و توضیح داد
:قربان این ها اطلاعات و سند هایی که خواسته بودید درمورد اتفاق دو ماه پیش
سری تکوت داد و گفت
-هووم کامله؟
:بله
-اوکی میتونی بری
تعظیمی کرد و از اتاق خارج شد
جونگکوک که تا اون موقع ساکت بود و داشت قهوهش رو میخورد با کنجکاوی نگاهی به برگه ها کرد و گفت_اینا چیه؟دو ماه پیش چیشده؟
نگاه کوتاهی بهش کرد و دوباره نگاهش رو روی برگه ها داد
-چی؟
_میگم دو ماه پیش چیشده؟راجب کی تحقیق کردی؟
-هووم؟
_دو ماه پیش چیشده؟؟
-هاا؟
_یااااا
تهیونگ اخم کرد و گفت
-بی ادب سر رییست داد میزنی؟
با اخم جواب داد
_آره بگو ببینم دوباره چی شده که به من نگفتی؟دو ماه پیش کی میشه؟چیشده؟
به صندلیش تکیه داد و گفت
-دو ماه پیش میشه مهمونی پدربزرگم که تو نبودی
_خب؟
-خب؟
جونگکوک عصبی به برگهای که دستش بود اشاره کرد و گفت
_یاا کیم تهیونگ درست بگو ببینم این کیم جِی یونگ کیه؟چه گوهی خورده که سیر تا پیاز زندگیش رو درآوردی؟
-به امگام دست درازی کرده!
جونگکوک هنگ کرد
واقعا به هیونگش دست درازی شده بود؟
با تعجب گفت_چیییی؟
تهیونگ که سعی میکرد آروم باشه گفت
-همون که شنیدی
جونگکوک اومد جلوتر و گفت
_یعنی چی هیونگ؟واقعا تو اون مهمونی به جین هیونگ تجاوز....
-نه!!
با صدای بلندی وسط حرفش پرید
جونگکوک که هنوز گیج بود گفت_خب پس چیشده؟مگه تو اونجا نبودی؟
نفسشو پووف مانند بیرون داد و گفت
-لعنت بهت چرا اونجا بودم اما جولیا پیشش بود برا همین من هواسم پرت شد ازش وقتی برگشتم برده بودش توی راه روی پشت عمارت و داشت به زور میبوسیدش
_اووو ولی یچیزی اینجا عجیبه
-چی؟
_اینکه تو همون موقع نکشتیش!
YOU ARE READING
𝐩乇я𝐅𝐎𝓡ᶜ𝒆
FanfictionPerforce ‴ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ‴ +آره اجباری بود!!ولی شد قشنگ ترین اتفاق زندگیم... Couple: Taejin,kookmin Ganer: romnece,omegaverse,angst,smut,omperg Writer: 𝐒𝐤𝐲