موزیک با شور و هیجان، مجلس بزرگ ثروتمندان دنیا رو که در اینجا جمع شده بودند به تب و تاب میانداخت و هیچکس بدون اینکه جلوی خودش برای رقص و رها کردن وجودش رو بگیره، حرکات موزون و بدون ریتم انجام میداد.
بلااستثنا، همه بلند پروازانه مست بودند و خودشون رو جریان تند و ریتمیک آهنگ تکون میدادند تا از غافلهی بزرگ پارتی عقب نمونند.
یکی از اونها هم مرد جوان و مو نقرهای بود که بدنش رو تو جریان این رود خروشان به جنبش انداخته بود و فریاد شادش میون همهمه گم میشد و فقط یک نفر با چشمهایی که کلافگی ازش میبارید سعی میکرد مراقب اوضاع رئیسش باشه تا مثل همیشه گندی بالا نیاره و شهرت و حرفهی احمقانهاش رو از دست نده.
صدای موزیک به قدری بود که هیچکس زحمت صحبت کردن نمیداد و اگه میخواست درخواستی داشته باشه باید به صورت عملی نشون میداد و همین باعث به وجود اومد جو داغی بین چند زوجی که در تاریکی و خفا مشغول هم بودند، شده بود.
تنها قسمتی که خلوت بود و از این طلسم گناه آلود دور مونده بار اونجا بود و پسر مشکی پوش با همون نگاه منتظر، پر احساس و محافظ کارانه از همون نقطه به رئیسش چشم دوخته و در خیالاتش مشغول کارهای زیادی که بوی مرگ میداد و کسی هم نباید ازش خبردار میشد، بود.
بیشترین چیزی که میتونست از امشب داشته باشه نوشیدنیهای گرون، قدمتدار و سنگینی بودند که مینوشید و مغزش رو به استراحتی که محافظانه بود میفرستاد.
با اخم کمرنگی از شات تکیلاش، مزه کرد و نگاهش رو با پایین انداختن سرش از کیم تهیونگی که در تلاش تسخیر دختر زیبارویی بود، برداشت و با چرخیدن روی صندلی پایه بلند با چوب براق، به طرف بارمن نشست و کارش تو تمیز کردن جامها رو با سرگرمی نگاه کرد و لحظهای با نشستن دست گرمی روی شونهاش گردنش رو صاف کرد و از روی شونهاش به همون سمت نگاهی انداخت و با دیدن خانوم جوانی که گلس بلوری مشروب دستش بود و با لبخند جذابی، به چشم جنس خریداری شده بهش خیره شده، ابروی سمت چپش رو بالا برد.
- مرد کلافه! برای تنها موندن زیادی جذابی!
لبای رژ خورده و زرشکی رنگش باعث توجه پسر شد بعد از مدتی زل زدن به تیکههای درشت تو چشم اون خانوم به چشمهای سبزش خیره شد.
_تنها نیستم.
اون زن با اعتماد به نفسی که پیدا کرده بود از نگاه پسر مقابلش، جلو رفت و سر انگشتای بیشرمش رو به گردن و لمس پوست گرم و سفید جونگکوک بیحوصله و عصبی شده رسوند.
- پارتنر شجاع دلی داری که اینجور رهات کرده! چرا نمیخوای تو هم بری و برای خودت حال کنی؟
جونگکوک بدون اینکه خوشش بیاد از لمس شدن قلقلکوار اون زن، دستش رو پس زد و چشم ازش گرفت.

YOU ARE READING
Lost |Vkook|
Short Storyجئون جونگکوک و کیم تهیونگ یک زوج عاشق نیستن نه تا زمانیکه نخواستند هم رو بشناسند، در واقع اونها فقط دو آدم تنها، کنار هم هستند که تلاش میکنند همدیگه رو از دست ندن... ولی کی تلاش میکنند همدیگه رو به دست بیارند؟ ____ Vkook Drama, romance, smut +17