🕸بکهیون¹¹🕸

84 19 2
                                    

-"می‌تونم بپرسم برای چی اومدید اینجا؟"

بکهیون با لحن ملایمی پرسید. چانیول در حال نگاه کردن به خونه ی بکهیون بود، شاید فضول به نظر می‌رسید اما نمی‌تونست چشم از تابلو های طراحی فوق العاده زیبایی که به دیوار ها نصب شده بودن بگیره، تو اکثر تابلو ها از رنگ زرد استفاده شده بود و علاوه بر اون برخی از وسایل خونه هم به رنگ زرد بود. میوه ها، رنگین کمون و مرد زیبایی که با طیف زرد کشیده شده بودن که علاوه بر هیجان کمی هم احساس ترس بهش منتقل می‌کردن.

با سوال بکهیون رشته ی افکارش پاره شد و با گیجی بهش نگاه کرد. سوالش رو متوجه نشده بود.

-"خب... من از طرف پدرتون اومدم! شما تنها زندگی می‌کنید؟"

بکهیون که تا الان به پشتی مبل تکیه داده بود، جلو اومد و با لحن متعجی پرسید:"چرا از طرف پدرم اومدید؟"

چانیول توجهی به دومین سوالش که نادیده گرفته شده بود، نکرد. به نظر می‌رسید که بکهیون از قصد جواب نداده.

-"راستش... من پرونده ی آقای بیون رو به عهده گرفتم... ما با هم صحبت کردیم، می‌خواستن شما رو ببینن، فقط در این صورته که به سوالاتمون پاسخ می‌دن و می‌تونیم پرونده رو جلو ببریم. لطفا همکاری کنید."

بکهیون اینبار اخم کرد و برای مدتی چیزی نگفت. چانیول دلیل این اخم و سکوت رو نمی‌دونست، اگه بکهیون نمی‌خواست بیون رو ببینه پس چرا تا الان خونه‌ش رو عوض نکرده بود؟ چرا اون پیرمرد منتظر یه خبر از بیون بود؟ چرا دلش برای بکهیون تنگ شده‌ بود؟ چانیول نمی‌فهمید یا شاید هم داشت زیادی اشتباه فکر می‌کرد.

-"مگه این پرونده بسته نشده؟ قاتل همون چند سال پیش مشخص شد و اون پدر منه، الان می‌خواین دنبال چی بگردین؟ می‌خواین آزادش کنین؟"

بکهیون با عصبانیت و ناراحتی پرسید اما داد نزد. چانیول به فکر فرو رفت. درسته یکم عجیب بود! پرونده بسته شده بود و قاتل مشخص بود، پس چرا این پرونده هیچ گزارشی نداشت و جزو پرونده های باز بود؟ در هر صورت چانیول باید فقط به کارش ادامه می‌داد که -پیدا کردن اطلاعات- بود نه چیز دیگه.

-"من که کارت شناساییم رو بهتون نشون دادم، من یه پلیسم و بنا به دلایلی این پرونده دیگه مختوم نیست و مسئولیتش رو به من دادن."

بکهیون ناراضی سرش رو تکون داد و عینکش رو بالا تر برد. سپس گفت:"من می‌تونم با جواب دادن سوالاتتون بهتون کمک کنم، چرا باید حتما پدرم رو ببینم؟ تا جایی که می‌دونم کسی نمی‌تونه به ملاقاتش بره! اصلا تو زندان قراره ملاقاتش کنم؟ ممکنه خطرناک باشه اون یه بار قتل انجام داده از کجا معلوم بازم این کار رو انجام نده؟"

چانیول نمی‌دونست چی بگه. در واقع فکر می‌کرد بکهیون برای دیدن پدرش علاقه نشون می‌ده ولی اینطور نبود، دقیقا همونطور که چانیول اولین بار با بازجویی از بیون حدس زده بود.

LOSTWhere stories live. Discover now