🕸دفتر نقاشی⁶🕸

114 24 9
                                    

اون روز یکی از بدترین روز های سهون بود. صبح مادرش زنگ زده بود و اونو به مهمونی بزرگ پدرش که برای سهامداران بزرگ کره بود دعوت کرده بود و تاکید کرده بود که تنها نیاد و پارتنرش رو همراهش بياره در حالی که میدونستن سهون با کسی رابطه نداره. بعد قتلی بود که باید به خاطرش از روز تعطیلش میزد و در آخر هم ییشنگ بدون اینکه بهش اجازه ی مخالفت بده برای شام دعوتش کرده بود.

امروز روز تعطیل بود اما مجبور بود به خاطر پرونده ی جدید به پاسگاه بیاد. شاید بعد از این همه سال، کار کردن تو روز تعطیل عذاب آور بود. چون سهون یادش میومد که قبلا حتی حاضر نبود پاشو از این ساختمون بیرون بزاره.

کریس پشت میزش نشسته بود و در حال پیدا کردن آدرس مادر دونگهه بود. قرار بود امروز همگی برای بازجویی برن.

با عصبانیت به جعبه ی وسایل موجود در صحنه ی قتل که روی میز کریس بود، خيره شد. داخل اون جعبه وسایل زیادی قرار داشت. سه تا خودکار آبی استفاده شده، سه تا دفترچه حساب، سيب گاز زده و چاقوی میوه خوری ای که داخل زیپ کیپ قرار داشت، یک قرص دیازپام، شناسنامه و دفترچه ملی دونگهه و یک دفتر قرار داشت که روش نوشته بود 'نقاشی'.

از بین همه ی اون وسایل فقط دفتر نقاشی برای پسر دونگهه بود. دفتر رو از بين وسایل غیرضروری بيرون کشید. دفتر نقاشی، جلد سیاه رنگ داشت. دفتر رو ورق زد. با دیدن نقاشی ها کمی ابرو هاش رو در هم کشید. برگه ی امتحانی که بهترین نمره رو نشون میداد و قیافه ی یک پسر، نقاشی شده بود اما چیز عجیبی که وجود داشت این بود که همه ی نقاشی ها دقيقا مثل هم بود با این تفاوت که چهره ی پسر در هر برگه غمگین تر ميشد و در صفحات آخر در حال گریه کردن بود.

مشکل از چي بود؟ چرا پسرک در نقاشی های آخر در حال گریه کردن بود؟ نکته ی مهم نقاشی، برگه ی امتحانی بود. پسر نمره ی ‌کامل رو گرفته بود پس چرا ناراحت بود و گريه می کرد؟ معنی نقاشی رو درک نمیکرد‌.

کریس آدرس رو يادداشت کرد و از روی صندلی بلند شد. با دیدن سهون که به دفتری خيره شده بود، پرسید:"اون دفتر نقاشی برای پسر دونگهست؟"

سهون سرش رو به معنای تایید چند بار بالا و پایین کرد. هنوز معنی نقاشی رو درک نکرده بود. کریس با دیدن حالت گنگش نگاهی به صفحه انداخت و پس از چند دقیقه چرخوندن چشم هاش انگشتش رو سمت نقاشی گرفت و گفت:"اسمش جونگوونه!"

سهون نگاه خنثی اش رو از کریس گرفت و به نقاشی داد. اسم جونگوون براش آشنا نبود. کریس که دید سهون چيزي نمیگه با جدیت شروع به توضیح دادن کرد.

-"تو یادداشتی که قاتل گذاشته، نوشته بود جونگوون حالش خوبه و برای آخرین بار باهاش خداحافظی کن. پس احتمالا قاتل نميخواد به جونگوون یا همون پسر دونگهه، آسیبی بزنه."

سهون با فهمیدن موضوع بیشتر اخم کرد. قاتل پیامو برای دونگهه گذاشته بود نه برای پلیس! واقعا نمیخواسته به پسرش آسیبی بزنه. اما چرا دونگهه رو کشت؟ قتل ها سریالی نبود پس قاتل ممکن بود دشمن دونگهه باشه؟ اما دونگهه فقط یه کلید ساز ساده بود.

LOSTOù les histoires vivent. Découvrez maintenant